ابن ابی طیفور
[اِ نُ اَ طَ] (اِخ) محمد بن احمد. از مردم جرجان. و از اوست: کتاب ابواب الخلفاء.
ابن ابی عاصیه السلمی
[اِ نُ اَ عا یَ تِسْ سُ لَ] (اِخ) او را پنجاه ورقه شعر است. (ابن الندیم).
ابن ابی عباد
[اِ نُ اَ ؟] (اِخ) مکنی به ابوالحسن منجم، محمد بن عیسی. و کتاب العمل بذات الشعبتین از اوست. (ابن الندیم).
ابن ابی عروبه
[اِ نُ اَ عَ بَ] (اِخ) سعید، و اسم عروبه مهران است، مکنی به ابونصر. از فقهاء و اصحاب حدیث. کتاب السنن از اوست. وفات 157 ه .ق . (ابن الندیم).
ابن ابی عزاقر
[اِ نُ اَ عَ قِ] (اِخ) ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی. وفات 322 ه .ق . شلمغان قریه ای است در نواحی واسط. و سبب قتل وی این بود که در تشیع مذهبی مبتنی بر غلو و تناسخ و حلول الهیه در وی احداث کرد و در زمان مقتدر ابن...
ابن ابی عصرون
[اِ نُ اَ عَ] (اِخ)ابوسعید عبدالله بن محمد موصلی (492-585 ه .ق .). فقیه شافعی. مولد وی حدیثه از نواحی موصل، و در این شهر فقه آموخت. چندی در سنجار بود و از آنجا بحلب و دمشق رفته در جامع دمشق تدریس میکرد و نزد ملک عادل نورالدین مقامی ارجمند...
ابن ابی عقیل
[اِ نُ اَ عَ] (اِخ) ابومحمد حسن بن علی بن ابی عقیل عمانی. فقیه و متکلم معروف شیعی در اول قرن چهارم هجری. اقوال او در فقه معروف است. جدش ابوعقیل یحیی بن متوکل اص مدنی بوده و سمعانی در کتاب انساب او را نام برده گوید از مدینه بکوفه...
ابن ابی عمارهء مکی
[اِ نُ اَ عُ رَ یِ مَکْ کی] (اِخ) از قراء، و او را قرائتی است. و ابوعمروبن العلاء از او روایت کند. (ابن الندیم).
ابن ابی عمیر
[اِ نُ اَ عُ مَ] (اِخ) محمد بن زیادبن عیسی. فقیه و محدث شیعی. اص از غیر عرب و میان فقهای شیعه مشهور و معتمد است. جاحظ در کتاب البیان و التبیین و هم در کتاب مفاخرت بین عدنانیه و قحطانیه از او روایت دارد. در زمان هرون خلیفه چهار...
ابن ابی عون
[اِ نُ اَ عَ] (اِخ) ابراهیم بن احمدبن ابی عون. رجوع به ابواسحاق ابراهیم بن ابی عون احمدبن ابی النجم شود.
ابن ابی فاطمه
[اِ نُ اَ طِ مَ] (اِخ) وراق، و کتابت مصحف نیز می کرده. در نیمهء اول قرن چهارم هجری. (ابن الندیم).
ابن ابی قره
[اِ نُ اَ قُرْ رَ] (اِخ) ابوعلی منجم علوی بصری. او راست: کتاب العله فی کسوف الشمس و القمر. (ابن الندیم).
ابن ابی لیلی
[اِ نُ اَ لَ لا] (اِخ) دو تن بدین کنیت مذکورند: 1 - عبدالرحمن ابوعیسی بن یسار از مشاهیر تابعین متولد در سال 16 یا 17 ه .ق . و در جنگ جمل علم دار لشکر حضرت امیرالمؤمنین علی بود. در سال وفات او خلاف است (81 یا 83). 2...
ابن ابی مریم
[اِ نُ اَ مَ یَ] (اِخ) ابوعبدالله سعیدبن الحکم بن ابی مریم. نسابهء اخباری. کتاب النسب و کتاب المآثر و کتاب نوافل العرب از تألیفات اوست. (ابن الندیم).
ابن ابی مریم
[اِ نُ اَ مَ یَ] (اِخ) نصربن علی شیرازی. او راست: شرحی بر کتاب ایضاح ابوعلی و در سال 565 ه .ق . این کتاب بر او قرائت کرده اند.
ابن ابی منصور
[اِ نُ اَ مَ] (اِخ) در حسن ادب مرتبتی عالی داشته و از اوست: کتاب اغانی بترتیب الفبائی. کتاب المعاریض. کتاب الطبیخ. کتاب العود و الملاهی. (از ابن الندیم).
ابن ابی نصر میورقی
[اِ نُ اَ نَ رِ مَ رَ](اِخ) محمد بن ابی نصر، فتوح بن عبدالله ازدی. ولادت قبل از سال 420 ه .ق . در جزیرهء میورقه(1). وفات 488. از ابن حزم و ابن عبدالبر (رجوع به این دو نام شود) و جز آنان علوم فراگرفته و در سال 448 بحج...
ابن ابی نعیم
[اِ نُ اَ نُ عَ] (اِخ) فضل بن دکین. او راست کتاب تفسیر بر قرآن کریم. (ابن الندیم).
ابن ابی هریره
[اِ نُ اَ هُ رَ رَ] (اِخ)ابوعلی. از علمای شافعی. او راست: کتاب المسائل. کتاب التعلیق فی الفقه و المسائل. (ابن الندیم).
ابن اثال
[اِ نُ اُ] (اِخ) طبیبی نصرانی، معاصر معاویه بن ابی سفیان. ابن ابی اصیبعه گوید ابن اثال را در خواص ادویه و خاصه در سموم بصیرتی کافی بود و معاویه برای مسموم کردن بزرگان اسلام از او استعانت می جست و بگفتهء واقدی مالک اشتر و حضرت امام حسن علیه...