ابن ابی دبوس
[اِ نُ اَ ؟] (اِخ) عثمان مراکشی. فرزند ابودبوس حکمران اخیر سلسلهء بنی عبدالمؤمن بوده. چون در 658 ه .ق . پدرش مقتول و دولت آنان منقرض شد عثمان به برشلونه(1) (بارسلون) رفت و کیش ترسا گرفت و از نصارای آنجا یاری طلبید و به طرابلس حمله برد لکن مغلوب...
ابن ابی دواد
[اِ نُ اَ دُ] (اِخ) قنسرینی احمدبن ابی دواد فرج بن جریر (160-240 ه .ق .). از دانشمندان عهد خود و قاضی القضاه بود. شعرا و اهل ادب را ترویج می کرد و خود شعر نیکو میسرود. در آخر عمر به مرض فالج مبتلا گردید و منصب او به پسرش...
ابن ابی دینار
[اِ نُ اَ] (اِخ) ابوعبدالله محمد بن قاسم رعینی قیروانی. از علما و مورخین مغرب در قرن یازدهم هجری بوده. او راست: کتاب المونس فی اخبار افریقیه و تونس از آغاز فتح مسلمین تا دورهء حکومت عثمانیان. و آن را1092 ه .ق . ختم کرده و در 1286 در تونس...
ابن ابی ذئب
[اِ نُ اَ ذِءْبْ] (اِخ)ابوالحرث محمد بن عبدالرحمن بن المغیره بن الحرث بن ابی ذئب قرشی عامری مدنی. یکی از مشاهیر ائمهء فقه و حدیث. صاحب امام مالک. مولد بمدینه به سال 81 ه .ق . وفات بکوفه در 159.
ابن ابی رافع
[اِ نُ اَ فِ] (اِخ) ابوالحسن. منجّم، و کتاب الطلوع از اوست. (ابن الندیم). و در تاریخ الحکماء قفطی نام کتاب را کتاب الطوالع ضبط کرده است.
ابن ابی رافع
[اِ نُ اَ فِ] (اِخ) علی بن ابی رافع. اص ایرانی و از صحابهء رسول و خزینه دار حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود. او و برادرش عبیدالله کاتب آن حضرت بودند و چنانکه در فهرست نجاشی مذکور است علی نیز مانند پدر خویش کتابی در فقه کرده و پیش...
ابن ابی رباح
[اِ نُ اَ رَ] (اِخ) ابومحمد عطاءبن ابی رباح. تابعی. وفات 115 ه .ق . از غیر نژاد عرب و در مکه بفقه مشهور گردیده و نام او در کتب حدیث و تفسیر بسیار آمده. او مردی سیاه چرده، پهن بینی و لنگ بود و در آخر عمر بعمی مبتلا...
ابن ابی ربیع
[اِ نُ اَ رَ] (اِخ) عبیداللهبن احمد قرشی اندلسی، مکنی به ابوالحسین (599-688 ه .ق .). نحوی و ادیب. متولد در اشبیلیه(1). نحو را نزد شلوبین قرائت کرده و آنگاه که نصاری بر اشبیلیه مستولی شدند وی به سبته(2) مهاجرت کرد. او راست شرحی بر الکتاب سیبویه و شرحی بر...
ابن ابی رصاصه
[اِ نُ اَ رَ صَ] (اِخ)ابوعمرو عثمان بن ابی رصاصه. یکی از معزمه بطریقهء محموده. و او معاصر ابن الندیم صاحب الفهرست بوده است. (از ابن الندیم).
ابن ابی رمثه
[اِ نُ اَ رِ ثَ] (اِخ) طبیب و جراحی به زمان رسول صلی اللهعلیه وآله و بشرف صحبت آن حضرت نائل گردیده و خواسته است سِلعهء دوش آن حضرت بیرون کند و رخصت نفرموده است. قفطی در اخبارالحکما ذکر او کرده و از شرح حال او جز این در دست...
ابن ابی رندقه
[اِ نُ اَ رِ دَ قَ] (اِخ) ابوبکر محمد بن ولیدبن محمد بن خلف طرطوشی(1). فقیه و محدث (451 -520 یا 525 ه .ق .). پس از مسافرت به مشرق (بغداد و بصره و دمشق و بیت المقدس) و تکمیل دروس خود، در اسکندریه اقامت گزید و بتدریس اشتغال ورزید....
ابن ابی زرع
[اِ نُ اَ زَ] (اِخ) ابوالحسن یا ابوعبدالله علی فاسی مراکشی. مورخ. تاریخ زندگانی او درست معلوم نیست. در اواخر قرن هفتم و اوائل قرن هشتم هجری میزیسته. دو کتاب در تاریخ نوشته است، یکی زهره البستان که در دست نیست و دیگر «الانیس المطرب و روض القرطاس فی اخبار...
ابن ابی زرعهء دمشقی
[اِ نُ اَ زُ عَ یِ دِ مَ] (اِخ) مقتول به سال 300 ه .ق . شعر او پنجاه ورقه است. (ابن الندیم).
ابن ابی زید
[اِ نُ اَ زَ] (اِخ) ابومحمد عبدالله بن ابی زید عبدالرحمن قیروانی (310-386 ه .ق .). فقیه مالکی، و او را از غایت تبحر در فقه مالکی، مالک صغیر لقب داده اند و آثاری به نظم و نثر دارد ازجمله: الرساله. مجموعهء احادیث. قصیده ای در مدح رسول صلوات اللهعلیه.
ابن ابی ساره
[اِ نُ اَ رَ] (اِخ) محمد بن حسن بن ابی سارهء کوفی. از طبقهء اول نحویین و هم عصر خلیل، استاد کسائی و فَرّاء. او اول کس از کوفیین است که کتابی در نحو نوشته است. رجوع به رواسی شود.
ابن ابی شیخ
[اِ نُ اَ شَ] (اِخ) شاعری مُقل است. (ابن الندیم). و باز در الفهرست نام ابن ابی الشیخ مکنی به ابوایوب، سلیمان بن ایوب، راویه و اخباری آمده است مؤلف کتاب الاخبارالمسموعه و ندانم که این دو، نام یک تن است یا نه.
ابن ابی صادق
[اِ نُ اَ دِ] (اِخ) ابوالقاسم عبدالرحمن بن علی بن احمدبن ابی صادق نیشابوری. فیلسوف و طبیب مبرز. مولد نیشابور و به همان جا پرورش یافته. مردی فصیح بود. وقتی او را برای معالجهء عمید خراسان محمد بن منصور بردند بواسطهء پیری و رنج راه چون بازگشت بیمار شده در...
ابن ابی صبح
[اِ نُ اَ صُ] (اِخ) عبدالله بن عمروبن ابی صبح المازنی اعرابی بدوی. او به بغداد آمد و بدانجا مقیم گشت و هم آنجا درگذشت. شاعری فصیح است و علما از او لغت و شعر فرامی گرفتند و او را با فقعسی، اخباری طریف است. (ابن الندیم).
ابن ابی صفره
[اِ نُ اَ صُ رَ] (اِخ) رجوع به مهلب بن ابی صفره شود.
ابن ابی طاهر
[اِ نُ اَ هِ] (اِخ) ابوالفضل احمدبن ابی طاهر، و نام ابوطاهر طیفور(1)است، از ابناء خراسان(2). ادیب و مورخ مشهور، اص ایرانی از مرورود خراسان و مولد او بغداد به سال 204 ه .ق . سالی که مأمون از خراسان به بغداد بازگشت. و وفات او در 280. از کتب...