ابن ابی الثلج
[اِ نُ اَ بِثْ ثَ] (اِخ) ابوبکر محمد بن احمدبن محمد بن ابی الثلج الکاتب. متمایل به تشیع و صاحب روایت بسیار از عامه. او مردی دیّن و وَرِع و فاضل بوده و از کتب اوست: سنن الاَداب علی مذهب العامه. کتاب فضائل الصحابه. کتاب الاختیار من الاساتید. (از ابن...
ابن ابی الحبیر
[اِ نُ اَ بِلْ حُ بَ] (اِخ)مُطرّف. نام محدثی است.
ابن ابی الحدید
[اِ نُ اَ بِلْ حَ] (اِخ)عزالدین عبدالحمید بن محمد بن محمد بن حسین بن ابی الحدید مداینی. ادیب و مورخ (586-655 ه .ق .). از رجال دربار بنی عباس بوده. مهمترین کتب او شرح نهج البلاغه است که به نام وزیر ابن علقمی نوشته و مطالب تاریخی و ادبی بسیار...
ابن ابی الحریش
[اِ نُ اَ بِلْ ؟] (اِخ)مجلِّد معروف در خزانه الحکمهء مأمون. (ابن الندیم).
ابن ابی الحواری
[اِ نُ اَ بِلْ حُ را] (اِخ)نام یکی از زهاد.
ابن ابی الخیر
[اِ نُ اَ بِلْ خَ] (اِخ)رشیدالدوله فضل الله همدانی. طبیبی یهودی در زمان مغول بود و از راه طبابت مال فراوان به دست کرده و در دربار راه یافته است. هنگامی که خربنده از مرضی ضعیف شده بود مسهلی قوی بدو داد و او بدان بیماری درگذشت امیر چوپان فرزند...
ابن ابی الخیر صوفی
[اِ نُ اَ بِلْ خَ رِ](اِخ) طبیب و از شاگردان ابن سینا بوده است.
ابن ابی الدمینه
[اِ نُ اَ بِدْ د ؟] (اِخ)همدانی. ظاهراً در تاریخ و جغرافیا کتابی داشته و یاقوت حموی از او نقل و به سخنان او استشهاد کرده است.
ابن ابی الدنیا
[اِ نُ اَ بِدْ دُنْ] (اِخ)عبیداللهبن محمد بن عبید، مکنی به ابوبکر مؤدب و معلم المکتفی خلیفهء عباسی. زاهد و وَرِع و عالم به اخبار و روایات بود. متولد به سال 208 ه .ق . و در سال 288 یا 281 درگذشته است. از کتب اوست: کتاب مکایدالشیطان. کتاب الحلم....
ابن ابی الرجال
[اِ نُ اَ بِرْ رِ] (اِخ)ابوالحسن علی منجم. اروپائیان او را البوهازن(1) و البوانس یا ابنراژل گویند. در قرطبه یا شمال افریقیه در مائهء پنجم هجری میزیسته و در دربار معزبن بادیس بن منصور بسر برده است. کتاب البارع فی احکام النجوم از اوست و ترجمهء لاتینی آن چند بار...
ابن ابی الرجال
[اِ نُ اَ بِرْ رِ] (اِخ)احمدبن صالح. مورخ و فقیه و شاعر. از زیدی های یمن. در شعبان 1029 ه .ق . در شهر شیط متولد و به ربیع الاول 1092 درگذشته و در الروضه (جائی در شمال شهر صنعا) مدفون گشته است. در دربار امام یمن المتوکل علی الله...
ابن ابی الرکائب
[اِ نُ اَ بِرْ رَ ءِ] (اِخ)شهاب الدین احمدبن ماجدبن محمد سعدی. در سال 895 ه .ق . کتابی به نام الفوائد فی اصول علم البحر و القواعد در علم بحرپیمائی و ارتباط آن با نجوم و روش کشتی رانی در خلیج فارس و بحر هند و سواحل عربستان و...
ابن ابی الساج
[اِ نُ اَ بِسْ سا] (اِخ)افشین محمد بن دیوداد. او یکی از عمال خلفای عباسی در ارمنستان و جبال بود. در 276 ه .ق . بحرب ابوالجیش خمارویه پسر ابن طولون حاکم مصر رفت و در جنگی که به شام میان آن دو درگرفت مغلوب شد و امان خواست و...
ابن ابی السرح
[اِ نُ اَ بِسْ سَ] (اِخ)ابوالعباس احمدبن ابی السرح الکاتب. او راست: کتاب العلم و ماجاء فیه و نیز رسائلی.
ابن ابی السرور
[اِ نُ اَ بِسْ سُ] (اِخ)زین الدین محمد بن ابی السرور بکری صدیقی. مورخ مصری. در سال 1028 ه .ق . در قاهره وفات یافته. از اوست: المنح الرحمانیه فی الدوله العثمانیه. فیض المنان فی ذکر دوله آل عثمان. دره الاثمان نیز در نسب آل عثمان. نزهه الابصار و جهینه...
ابن ابی السنه
[اِ نُ اَ بِسْ سُنْ نَ] (اِخ)ابوسعید ابراهیم. از مشاهیر شعرای عرب. او از پیوستگان بنی امیه است و تا زمان هارون حیات داشت. در حسن صوت و غناء مشهور بود و با اسحاق موصلی و ابراهیم بن مهدی آمیزش داشت و در مدینه میزیست و از طرف خلیفه مهدی...
ابن ابی الشوک
[اِ نُ اَ بِشْ شَ] (اِخ)ابوالفارس سرخاب بن بدر. از امرای طغرل بک و برکیارق بن ملکشاه سلجوقی، از نژاد کرد. در شهرزور و اطراف آن ولایت یافت و در سال 500 ه .ق . درگذشت. فرزندان او صدوسی سال در شهرزور و حوالی آن فرمانروائی داشتند.
ابن ابی الصقر
[اِ نُ اَ بِصْ صَ] (اِخ)ابوالحسن محمد بن علی بن الحسن بن عمر واسطی. فقیه شافعی. شاگرد ابواسحاق شیرازی در فقه. لکن به ادب و شعر بیشتر گرائیده و بدان سمت مشهورتر است. ولادت 409 ه .ق . و وفات 498.
ابن ابی العافیه
[اِ نُ اَ بِلْ یَ] (اِخ)موسی. مؤسس دولتی است که چندی در مکناسه(1) از نواحی مغرب اقصی تشکیل یافته از 325 تا 463 ه .ق . نخستین آنان موسی و پس از وی پسرش ابراهیم و بعد از او ابوعبدالرحمن بن ابراهیم و محمد بن ابی عبدالرحمن و قاسم بن...
ابن ابی العقب
[اِ نُ اَ بِلْ عَ قِ] (اِخ)یحیی بن عبدالله. بگفتهء اغانی وجودی موهوم است و با وجود این نامش همه جا مشهور و اخبار ملاحم منسوب به او منتشر و مذکور. و اخبار ملاحم اخبار وقایع و جنگها و مصائب آیندهء عالم است.