ابراهیم بن سالم نیشابوری
[اِ مِ نِ لِ مِ] (اِخ) از محدثین، و احمدبن حفص بن عبدالله از او روایت کند.
ابراهیم بن سعد
[اِ مِ نِ سَ] (اِخ) از ثقات محدثین و صاحب ید طولی در فقه. او قاضی مدینهء رسول بوده است و گویند هفت هزار حدیث راجع باحکام بیاد داشته و به هفتادوپنج سالگی در سال 183 ه .ق . وفات کرده است. محدث دیگری نیز باین نام هست که بضعف...
ابراهیم بن سعد حموئی
[اِ مِ نِ سَ دِ حَمْ مو] (اِخ) رجوع به ابن حمویه شود.
ابراهیم بن سعد زهری
[اِ مِ نِ سَ دِ زُ] (اِخ) مکنی به ابواسحاق. از مشاهیر علماء و محدثین. وفات او به سال 180 ه .ق . است.
ابراهیم بن سعد علوی
[اِ مِ نِ سَ دِ عَ لَ] (اِخ) از نسل حضرت حسن بن علی علیهماالسلام، مکنی به ابواسحاق. از مشایخ بغداد و او پیر ابوالحارس اولاسی است. از بغداد به شام رحلت کرده بدانجا اقامت گزید و کراماتی بدو نسبت کنند.
ابراهیم بن سعید
[اِ مِ نِ سَ] (اِخ)ابواسحاق رفاعی. نحوی و ادیب. از کودکی کور بود و در جامع واسط بدرس عبدالغفار حصبی حاضر میشد. از واسط به بغداد رفت و نزد سیرافی نحوی معروف، بتکمیل نحو پرداخت آنگاه بواسط برگشت و بتدریس مشغول شد و چندی بزبید بود. شهرت داشت که شیعی...
ابراهیم بن سعید جوهری
[اِ مِ نِ سَ دِ جَ هَ] (اِخ) از کبار و ائمهء محدثین مائهء سوم هجری. در بغداد تدریس میکرده است و در 247 ه .ق . درگذشته. در حدیث او را تألیفاتی است.
ابراهیم بن سعید حبال
[اِ مِ نِ سَ دِ حَبْ با] (اِخ) یکی از اکابر محدثین مصر است و در نودویک سالگی به سال 482 ه .ق . وفات کرده است.
ابراهیم بن سفیان
[اِ مِ نِ سُفْ] (اِخ)از فقهای مائهء سوم و چهارم هجری، از اصحاب مسلم. وفات او به سال 308 ه .ق . است.
ابراهیم بن سفیان
[اِ مِ نِ سُفْ] (اِخ)ابن سلیمان بن ابی بکربن عبدالرحمن بن زیادبن ابیه. رجوع به زیاد ابواسحاق ابراهیم... شود.
ابراهیم بن سکمان
[اِ مِ نِ سُ] (اِخ)ملقب به ظهیرالدین. پادشاه ارمنستان (506-521 ه .ق .).
ابراهیم بن سلیمان
[اِ مِ نِ سُ لَ] (اِخ)رجوع به ابراهیم قطیفی شود.
ابراهیم بن سلیمان بلخی
[اِ مِ نِ سُ لَ نِ بَ] (اِخ) یکی از روات حدیث و بضعف روایت منسوب است.
ابراهیم بن سلیمان شامی
[اِ مِ نِ سُ لَ نِ] (اِخ) از موالی بنی امیه. در زمان حکم بن هشام اموی باندلس رفته و در دورهء عبدالرحمن بن هشام و محمد بن عبدالرحمن هشام، موظف بوده است. آنگاه که در مشرق بود از ابونواس و ابوالعتاهیه روایت شعر میکرده و خود نیز شاعر بوده...
ابراهیم بن سنان
[اِ مِ نِ سِ] (اِخ)ابواسحاق ابراهیم بن سنان بن ثابت بن قرهء حرانی صابی (296-336 یا 338 ه .ق .). مهندس و ریاضی دان و طبیب. در بغداد متولد شده و نزد پدر و معلمین خصوصی فنون و علوم آن زمان را آموخت. وقتی مستکفی بالله خلیفه او را مأمور...
ابراهیم بن سوید صیرفی
[اِ مِ نِ سُ وَ دِ صَ رَ] (اِخ) از رجال حدیث و او بضعف روایت منسوب است.
ابراهیم بن سوید مدنی
[اِ مِ نِ سُ وَ دِ مَ دَ] (اِخ) یکی از رجال ثقهء حدیث.
ابراهیم بن سهل
[اِ مِ نِ سَ] (اِخ) از مشاهیر شعرا. او یهودی بوده و قطعهء رندانهء ذیل اشاره بمحمد و موسی نامی که یکی بعد از دیگری منظور او بوده اند از اوست:
ترکت هوی موسی لحبّ محمد
و لولا هدی الرحمن ماکنت أهتدی
و ما عن قلی منی ترکت وانما
شریعه موسی عُطّلت بمحمد.
ابراهیم بن سیابه
[اِ مِ نِ سَ بَ] (اِخ) از شعرای عرب بوده. حکایات و نوادر بسیار در کتب ادب از او نقل کرده اند و با ابراهیم موصلی و پسرش اسحاق مصاحبت داشته است.
ابراهیم بن سیار
[اِ مِ نِ سَیْ یا] (اِخ)النظّام البصری، مکنی به ابواسحاق. پیشوای فرقهء نظامیهء معتزله، از قدمای علماء بصره و یکی از ائمهء معتزلیان. اشتهار او به نظام از آنروست که مهره ها به رشته کشیده ببازار بصره می فروخت. در علم کلام و حکمت و طبیعیات و دیگر علوم عقلی...