آل محمد
[لِ مُ حَمْ مَ] (اِخ) اولاد و احفاد پیامبر صلوات الله علیه و آله از نسل علی و فاطمه علیهماالسلام :
سعدی اگر عاشقی کنیّ و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد.سعدی.
آل مرداس
[لِ مَ] (اِخ) سلسله ای از امرای عرب بنی کلاب که در حلب حکومت کرده اند (414-472 ه .ق .) اسدالدوله ابوعلی صالح بن مرداس نخستین آنان در حدود سال 412 بحلب آمده و آن زمان حلب در اختیار خلفای فاطمی بود. پس از چندی اهل حلب بر حاکم خویش...
آل مروان
[لِ مَرْ] (اِخ) سلسله ای از خلفای اموی هستند که پس از آل بوسفیان به خلافت رسیدند. اولین خلیفهء آل مروان، مروان بن حکم است که بعد از معاویه بن یزید در سنهء 64 ه .ق . بدعوی خلافت در دمشق و شام برخاست و پس از آنکه ضحاک بن...
آل مشعشع
[لِ مُ شَ شَ] (اِخ) نام خاندانی از سادات علوی موسوی که رئیس آنان سیدمحمدبن فلاح بن هبه الله در 848 ه .ق . بخوزستان دعوی مهدویت کرد. این مرد نخست در سلک طلاّب علوم دینیه بود و نزد شیخ احمدبن فهد تلمّذ می کرد. پس از آنکه این داعیه...
آل مظفر
[لِ مُ ظَفْ فَ] (اِخ) سلسله ای از فرمانروایان که از 713 تا 795 ه .ق . در فارس و کرمان و کردستان به استقلال فرمانروایی کرده اند. سرسلسلهء این دودمان امیرمبارزالدین محمد بن مظفر است (713-760)، پس از او شاه شجاع الدین بن امیرمبارزالدین (760-786)، شاه محمودبن مبارزالدین (760...
آل معصفر
[مُ عَ فَ] (اِ مرکب) قسمی ماهی درم دار. || سرخ نیم رنگ.
آل مهلب
[لِ مُ هَلْ لَ] (اِخ) آل مهلب بن ابی صفره. مهالبه. ابوصُفره از مردم یمن و از جانب امیرالمؤمنین علی علیه السلام امیر آنجا بود. مهلب پسر او از جانب عبدالله زبیر امارت خراسان یافت و با خوارج (ازارقه) جنگها کرد و آنان را چند نوبت بشکست و آنگاه که...
آل میکال
[لِ] (اِخ) نام خاندانی قدیم به نیشابور و بیهق، از احفاد میکال بن عبدالواحدبن جبریل بن قاسم بن بکربن دیواستی سوربن سوربن سوربن سوربن فیروزبن یزدجردبن بهرام گور و فرزند او شاه بن میکال است، و از این دوده است امیرابوالعباس اسماعیل بن عبدالله بن محمد بن میکال و مقصورهء...
آلن
[] (اِخ) نام طایفه ای که در حوالی بحر خزر ساکن بوده اند. (التدوین).
آل ناصرالدین
[لِ صِ رِدْ دی] (اِخ)آل سبکتکین. غزنویان (351 - 582 ه .ق .). آلبتکین غلامی ترک از جانب عبدالملک بفرماندهی لشکر مقیم خراسان منصوب شد و پس از عبدالملک در 351 از این منصب معزول گردید و بمقر پیشین خویش یعنی شهر غزنه بازگشت و غزنه را تسخیر کرد ولی...
آلنج
[لُ] (اِ) آلوچه.
آل نجاح
[لِ نَ] (اِخ) طائفه ای از سلاطین اسلام که در زبید مدتی حکم رانده اند (412-553 ه .ق .). سرسلسلهء آنان نجاح مملوک حبشی مرجان از ملوک بنی زیاد بود و در زمان او در زبید حکومت میکرد و در سال 454 طائفهء بنی صُلیح شهر زبید را تصرف کردند...
آل نصر
[لِ نَ] (اِخ) آل لخم. آل عمروبن عدی. ملوک حیره. مناذره. سلسله ای از امرای عرب که در عراق حکومت داشته از پادشاهان ایران اطاعت میکردند. مرکز حکومت آنان شهر حیره نزدیک کوفه بوده... سرسلسلهء آنها عمروبن عدی بن نصر معاصر با اردشیر بابکان است. و بین عدی و جذیمه...
آل نصره
[لِ ؟] (اِخ) رجوع به معد شود.
آلنگ
[لَ] (اِ) مورچال. گوی که در اطراف قلعه، گاه محاصره و تسخیر آن حفر کنند. || دیواری که برای حفظ سپاه کشند. سنگر. || حاجز و حوالی که سازند حفظ قلعه را. || جمعی از سپاهی که در اطراف قلعه برای تسخیر آن جابجای گمارند. || جمعی از مردم که...
آلنگ و دولنگ
[لَ گُ دُ لَ] (اِ مرکب، از اتباع) در تداول عامه، اسباب و آلات و غالباً زاید و فضول.
آل نوبخت
[لِ نَ بَ] (اِخ) خانواده ای ایرانی از اولاد نوبخت زردشتی ستاره شناس معروف که در زمان منصور خلیفهء دوم عباسی (136-158 ه .ق .) میزیسته و افراد این خاندان بزرگ بدو منسوب اند و از این رو ایشان را آل نوبخت یا بنی نوبخت یا نوبختیون نامند. این خاندان...
آلو
(ن مف مرخم / نف مرخم) مخفف آلود، در کلمات مرکبه چون گِل آلو، خواب آلو، پشمالو، خشم آلو و نظایر آن، معنی آلوده دهد :
جمله اهل بیت خشم آلو شدند
که همه در شیر بز طامع بدند.مولوی.
پر سبک دارد ره بالا کند
چون گل آلو شد گرانیها کند.مولوی.
این کلمه را جز...
آلو
(اِ) قسمی میوه که مترجمین قدیم آن را به اجاص و اجاس ترجمه می کنند، لکن آلو دارای اجناسی است و اجاس عرب ظاهراً قسمی از آن است. و اقسام آن آلوزرد، آلوسیاه، آلوقیصی، آلوبخارا، آلوی کوهی، آلوی سفید است. رجوع به کلمات مزبوره شود. بعض میوه های دیگر نیز...
آل و آجیل
[لُ] (اِ مرکب، از اتباع)آل آجیل. آجیل و جز آن. آجیل با امثال آن.