احتشاد

[اِ تِ] (ع مص) تحاشد. گرد آمدن. (تاج المصادر) (زوزنی) (منتهی الارب). جمع آمدن. مجتمع شدن برای امری واحد. || فی الفور حاضر آمدن بر آواز. اجابت بسرعت. || استعداد و جمع لشکر. آماده و مهیا کردن : چند روز مهلت خواست که با غزنه رود و به احتشاد لشکر...


احتشار

[اِ تِ] (ع مص) سطبر کردن.


احتشاش

[اِ تِ] (ع مص) گیاه فاگرفتن. (زوزنی). گیاه فاکردن. (تاج المصادر). گیاه واکردن. گرد آوردن و جستن گیاه. جستن و فراهم آوردن حشیش. (منتهی الارب).


احتشام

[اِ تِ] (ع مص) احتشام از؛ شرم داشتن از. بشکوهیدن از. استحیاء. (زمخشری). || بخشم آوردن. (منتهی الارب). || از کسی حشمت داشتن. (زوزنی). حشمت داشتن از کسی. (تاج المصادر). || خداوند خدم و حشم شدن ببزرگی. خداوند خادمان و فوج (؟) بودن. (غیاث). || شأن و شکوه. (غیاث). شُکُه....


احتصاد

[اِ تِ] (ع مص) درودن زرع را به داس. (منتهی الارب). حصاد.


احتصار

[اِ تِ] (ع مص) حصار بر شتر بستن. (منتهی الارب). حصار بر شتر افکندن و حصار، بالشی باشد بشبه پالان. (تاج المصادر بیهقی).


احتصان

[اِ تِ] (ع مص) استواری: از اجابت حق امتناع نموده و به احتصان قلعه ای که داشت. شیطان باد غرور در دماغ او دمیده. (جهانگشای جوینی).


احتضاء

[اِ تِ] (ع مص) احتضاء نار؛ افروختن آتش را، یا گشادن آن تا زبانه زند. (منتهی الارب). || افروخته شدن آتش. (منتهی الارب).


احتضار

[اِ تِ] (ع مص) حضور. (زوزنی). حاضر شدن. (منتهی الارب). || حاضر شدن مرگ. (منتهی الارب). || شهری شدن مردم. || دویدن فیل. || دویدن اسب. (منتهی الارب) (تاج المصادر). || از سفر بحضر آمدن. || آفت به شیر خوردنی رسیدن.
- حال احتضار؛ حال مردن. حال جان کندن میرنده.


احتضاض

[اِ تِ] (ع مص) احتضاض نفس خویش؛ خود را قاصر شمردن.


احتضان

[اِ تِ] (ع مص) در بر گرفتن. (منتهی الارب). در بغل گرفتن. در کنار گرفتن. (غیاث). || پروردن. دایگی کردن. (منتهی الارب). || بازداشتن. (منتهی الارب). || بازداشتن کسی را از حاجت وی. واداشتن از حاجت. || در زیر خود گرفتن مرغ، خایه را. خوابیدن مرغ برای جوجه برآوردن.


احتطاب

[اِ تِ] (ع مص) احتطاب مطر؛ برکندن باران بیخهای درخت را. || حَطْب. هیمه اندوختن. جمع الحطب. (تاج المصادر). هیمه جمع کردن یا هیزم کشیدن برای کسی. (منتهی الارب). || هیزم ریزه ها خوردن. (در قاموس: رعی دِقَّالحطب) . || هیزم اندوختن. || احتطاب کسی را در امری؛ ردیف او...


احتطاط

[اِ تِ] (ع مص) به نشیب آمدن. از بالا بزیر آوردن یا افکندن. (منتهی الارب). || کم کردن. (منتهی الارب).


احتظاء

[اِ تِ] (ع مص) بهره مند شدن. دولتی شدن. (منتهی الارب). بهره مند گشتن. (تاج المصادر) (زوزنی). بهره یاب شدن.


احتظار

[اِ تِ] (ع مص) حظیره ساختن. (منتهی الارب). حظیره کردن.


احتفاء

[اِ تِ] (ع مص) برهنه پا رفتن. (منتهی الارب). پابرهنگی. || از بیخ برکندن. (منتهی الارب). برکندن. (زوزنی) (تاج المصادر): احتفی البقل؛ از بیخ برکند تره را. (منتهی الارب). || نوازش فراوان کردن. || فرحت و سرور نمودن. || بسیار پرسیدن از حال کسی. (منتهی الارب). پژوهش کردن از حال...


احتفاد

[اِ تِ] (ع مص) بشتاب رفتن. (منتهی الارب). || بطاعت و خدمت شتافتن. (منتهی الارب).


احتفار

[اِ تِ] (ع مص) کندن زمین به آهن. زمین بکندن. (تاج المصادر). || چاه کندن. || پاک کاویدن.


احتفاز

[اِ تِ] (ع مص) آماده شدن. || برانگیخته شدن. کوشش کردن در رفتن. جنبیدن برای برخاستن. || بر سر دو پای نشستن. || راست نشستن بر سرین. || فراهم آمدن. || خویش را درچیدن. || دامن برچیدن برای کار. (منتهی الارب).


احتفاظ

[اِ تِ] (ع مص) اِحتراس. نگه داشتن. (زوزنی) (مجمل اللغه). نگاه داشتن. (تاج المصادر). || خویشتن داری کردن. (مؤید الفضلاء) (صراح). || بخشم شدن. (منتهی الارب). خشم گرفتن. (تاج المصادر). || احتفاظ خود را؛ اختصاص دادن چیزی خویشتن را. (منتهی الارب).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید