احتضار
[اِ تِ] (ع مص) حضور. (زوزنی). حاضر شدن. (منتهی الارب). || حاضر شدن مرگ. (منتهی الارب). || شهری شدن مردم. || دویدن فیل. || دویدن اسب. (منتهی الارب) (تاج المصادر). || از سفر بحضر آمدن. || آفت به شیر خوردنی رسیدن.
- حال احتضار؛ حال مردن. حال جان کندن میرنده.
- حال احتضار؛ حال مردن. حال جان کندن میرنده.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول