احتئمام

[اِ تِءْ] (ع مص) بریدن.


احتباء

[اِ تِ] (ع مص) احتباء بثوب؛ در خود پیچیدن جامه را، یا پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن. (منتهی الارب). فراهم بستن پشت و هر دو ساق بفوطه یا دستار خود. || دستها گرد زانو حلقه کرده بر سرین نشستن. (منتهی الارب). || زانو بدستار بستن.


احتباس

[اِ تِ] (ع مص) واداشته شدن. (تاج المصادر) (زوزنی). بازداشته شدن.
- احتباس بول؛ بازایستادن بول. شاشبند. اُسر.
|| واداشتن. (زوزنی) (تاج المصادر). بازداشتن. || خسیس و ناکس شمردن. || بخل کردن. (غیاث). || بند گردیدن. || در زندان شدن. || (اصطلاح طب) مقابل استفراغ. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: احتباس با...


احتباک

[اِ تِ] (ع مص) بستن اِزار. ازار سخت کردن بر میان. (تاج المصادر). شلوار بر میان سخت بستن. || استوار و نیکو کردن هر چیزی. || احتباک ثوب؛ نیکو بافتن جامه. || حبوه بستن و گردپای نشستن. احتباء. (منتهی الارب). پشت و ساق درهم کشیده نشستن. || فراهم بستن پشت...


احتبال

[اِ تِ] (ع مص) گرفتن صید بدام. دام گستردن برای صید. (منتهی الارب). به دام داهول صید کردن. (زوزنی) (تاج المصادر). بدام شکار کردن.


احتتاش

[اِ تِ] (ع مص) تند و تیز شدن بجنگ و خصومت کسی. (منتهی الارب).


احتتان

[اِ تِ] (ع مص) نیک مستوی و برابر شدن. (منتهی الارب). با یکدیگر راست آمدن. (تاج المصادر). نیکو مستوی گردیدن.


احتثاث

[اِ تِ] (ع مص) برانگیختن بر. || برانگیخته شدن. (منتهی الارب). برافژولیده شدن. (تاج المصادر).


احتجاب

[اِ تِ] (ع مص) در پرده شدن. در حجاب شدن. (زوزنی). در پرده رفتن :
ز آفتاب ار کرد خفاش احتجاب
نیست محجوب از خیال آفتاب.مولوی.
ور ببندی چشم خود را ز احتجاب
کار خود را کی گذارد آفتاب.مولوی.
چون درآمد آن ضریر از در شتاب
عایشه بگریخت بهر احتجاب.مولوی.
|| در پرده شدن زن بروز دوم...


احتجاج

[اِ تِ] (ع مص) حجت آوردن. (تاج المصادر) (زوزنی). دلیل آوردن.
- احتجاج کردن؛ حجت آوردن. استدلال کردن. اقامهء دلیل.
- || خصومت کردن.
|| احتجاج بدلیل؛ نزد بلغاء آن است که شاعر صفتی یا مقدمه ای ادّعائیّه ایراد کند، بعد آن را ببراهین عقلیّه یا دلائل نقلیّه ثابت کند :
بنام ایزد که...


احتجار

[اِ تِ] (ع مص) در کنار گرفتن. در کنار نهادن.
- احتجار لوح؛ در کنار گرفتن لوح را.
|| حجره ساختن. (زوزنی). || برگزیدن زمینی را برای خود و منار بر آن نصب کردن تا دیگری در آن تصرف نکند. (منتهی الارب). || خاص خویش کردن: کان للنبی صلی اللهعلیه وسلم حصیر...


احتجاز

[اِ تِ] (ع مص) به حجاز درآمدن. (منتهی الارب). به حجاز رفتن. (تاج المصادر). || فراهم گردیدن. مجتمع شدن. (منتهی الارب). || در نیفهء شلوار گرفتن چیزی را. (منتهی الارب). || احتجاز به اِزار؛ بر میان بستن ازار را. (منتهی الارب). ازار بر میان بستن. (تاج المصادر). || فوطه بر...


احتجاف

[اِ تِ] (ع مص) رهانیدن کسی را. || ربودن. || احتجاف نفس از؛ خود را بازداشتن از. || احتجاف چیزی؛ گرد آوردن آن را. (منتهی الارب).


احتجام

[اِ تِ] (ع مص) حجامت خواستن. || حجامت کردن. (زوزنی) :
طفل می ترسد ز نیش و احتجام
مادر مشفق در آن دم شادکام.مولوی.


احتجان

[اِ تِ] (ع مص) کشیدن. بسوی خود کشیدن. فا خویشتن کشیدن. (تاج المصادر). فرا خویشتن کشیدن چیزی را با چوگان و هر چوب سرکج. || اِحتجانِ مال؛ فراهم آوردن و گرد کردن مال را. برای خود گرفتن و پنهان کردن آن را.


احتداء

[اِ تِ] (ع مص) احتداء لیل نهار را؛ تابع گردیدن شب روز را. شب از پی روز درآمدن. || سَوق. راندن.


احتداد

[اِ تِ] (ع مص) احتداد بر؛ خشم گرفتن بر. || اِحتداد از غضب؛ تیز شدن از خشم. (تاج المصادر). تیز شدن خشم. (لغت نامهء مقامات حریری). || تیز شدن. (زوزنی): احتداد سکین؛ تیز شدن کارد. || احتداد مرض؛(1) شدّت آن (اصطلاح طب) .
(1) - Le paroxysme.


احتدام

[اِ تِ] (ع مص) اشتداد حرارت. سخت گرم شدن. گرمای سخت : بسبب احتدام هواجر هوا بمعسکر چناشک تحویل کرده بود. (ترجمهء تاریخ یمینی). مجدالدوله از احتدام ایّام فتنه و اتّقاد شرر شرّ ملول شد (ترجمهء تاریخ یمینی). || زبانه کشیدن آتش. افروخته شدن آتش. احتماد (مقلوب احتدام) . (منتهی...


احتذاء

[اِ تِ] (ع مص) نعل در پای کردن. نعلین در پای کردن. || پیروی کردن. || بجا آوردن حکم: احتذی مثاله؛ بر نهاد وی کار کرد. || بکسی پی بردن.


احتذار

[اِ تِ] (ع مص) پرهیز کردن.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید