احتجاب
[اِ تِ] (ع مص) در پرده شدن. در حجاب شدن. (زوزنی). در پرده رفتن :
ز آفتاب ار کرد خفاش احتجاب
نیست محجوب از خیال آفتاب.مولوی.
ور ببندی چشم خود را ز احتجاب
کار خود را کی گذارد آفتاب.مولوی.
چون درآمد آن ضریر از در شتاب
عایشه بگریخت بهر احتجاب.مولوی.
|| در پرده شدن زن بروز دوم از سال نهم خویش.
ز آفتاب ار کرد خفاش احتجاب
نیست محجوب از خیال آفتاب.مولوی.
ور ببندی چشم خود را ز احتجاب
کار خود را کی گذارد آفتاب.مولوی.
چون درآمد آن ضریر از در شتاب
عایشه بگریخت بهر احتجاب.مولوی.
|| در پرده شدن زن بروز دوم از سال نهم خویش.