اجریا

[اِ ری یا] (ع اِ) اِجْریّاء. اِجریَّه. روش. عادت. خو. طبیعت. (منتهی الارب).


اجریا

[اِ ری یا] (اِخ)(1) برحسب عقیدهء رومیان قدیم اجریا نام پری است موکل چشمه ها و گویند او در حوالی روم در مغاره ای نزدیک چشمه ای اقامت دارد.
(1) - egerie.


اجریاء

[اَ] (ع ص، اِ) جِ جَری ء و جریّ.


اجری خوار

[اِ خوا / خا] (نف مرکب)راتبه خوار. مُوظّف :
به این دونان که اجری خوار دهرند
فروناید سر، ارباب هِمم را.شفائی.
و گاه در شعر بتخفیف جری خوار آید :
مهمان و جری خوار قصر اویند
هم قیصر و هم امیر دیلم [ کذا ].
ناصرخسرو.
اجری خوار، ضدّ چته و باشی بوزوق و سرآزاد و چریک...


اجریشاش

[اِ] (ع مص) اِجرئشاش. فربه شدن جسم بعد از لاغری. (منتهی الارب).


اجریه

[اَ یَ] (ع اِ) جِ جَرو.


اجریه

[اِ ری یَ] (ع اِ) روش. عادت. خو. طبیعت. (منتهی الارب).


اجزاء

[اِ] (ع مص) اجزاء سکین؛ دسته کردن کارد را. (منتهی الارب). کارد را دسته کردن. (تاج المصادر). || اَجزی کذا عن کذا؛ نائب غیر و کافی کسی شد. (منتهی الارب). کفایت کردن. (تاج المصادر). || بی نیاز کردن از... (منتهی الارب) (زوزنی). || بی نیاز شدن. (منتهی الارب). بسنده بودن....


اجزاء

[اَ] (ع اِ) جِ جزء و جزو. پاره ها. بهره ها. بخش ها :
کجا کل آمده باشد چه باشد قیمت اجزا.
قطران.
شوهر زن را میکشت و میجوشانید و به اجزاء و اعضاء او تزجّی و تغذّی میکرد. (ترجمهء تاریخ یمینی).
اجزای وی است هرچه در گیتی
با کل چه برابری کند اجزا.قاآنی.
این کلمه...


اجزاء شعر

[اَ ءِ شِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) چیزهائی است که شعر از آنها ترکیب میشود و آن هشت است: فاعلن، فعولن، مفاعیلن، مستفعلن، فاعلاتن، مفعولاتُ، مفاعلتن، متفاعلن. (تعریفات جرجانی). و گاه آنها را اجزاء عروض نامند. در منتهی الارب آمده: تقطیع شعر؛ سنجیدن آن با اجزای عروض.


اجزاء عروض

[اَ ءِ عَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رجوع به اجزاء شعر شود.


اجزار

[اِ] (ع مص) اجزارِ شیخ؛ بوقت مردن رسیدن پیر. || اِجزارِ بعیر؛ هنگام آن آمدن که اشتر را بکشند. || اِجزارِ نخل؛ بوقت باز کردن خرما رسیدن خُرمابُن. (منتهی الارب). هنگام بریدن خرما بودن. (تاج المصادر). || اِجزارِ شاه؛ گوسفند دادن بکسی تا ذبح کند و کذلک اجزارالجزور.


اجزاز

[اِ] (ع مص) خشک گردیدن و رسیده شدن خرما و جز آن. || اجزازالنخل؛ بوقت درو رسیدن خرمابن، کذا اجزازالزرع. (منتهی الارب). بدرو آمدن کشت. (زوزنی). کشت را درویدن فرمودن. || دادن پشم گوسفند کسی را. (منتهی الارب). || خداوند گوسپندان فریزکردنی شدن. || خداوند کشت دروده گشتن. (منتهی الارب)....


اجزاع

[اَ] (ع اِ) جِ جِزع.


اجزاع

[اِ] (ع مص) ناشکیبا گردانیدن. (منتهی الارب). بر جزع و زاری داشتن کسی را. || باقی گذاشتن بقیه را: اجزع جذعهً. (منتهی الارب).


اجزال

[اِ] (ع مص) ریش کردن پالان، کوهان شتر را. (منتهی الارب). || بسیار دادن. || اجزال عطا؛ اکثار بخشش. (منتهی الارب). تمام کردن عطا. (تاج المصادر) (زوزنی).


اجزای شعر

[اَ یِ شِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رجوع به اجزاءِ شعر شود.


اجزای عروض

[اَ یِ عَ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رجوع به اجزاءِ شعر شود.


اجزع

[اَ زَ] (ع ن تف) بجزع تر. جازع تر.


اجزل

[اَ زَ] (ع ص) شتری که دوشش ریش بود. (منتهی الارب). که سردوشش ریش بود. (تاج المصادر). شتری که کوهانش ریش شود و از آن موضع استخوانش بیرون آید و آن موضع مغاک ماند. مؤنث: جَزْلاء. ج، جُزْل.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید