اجفاء

[اِ] (ع مص) کفک انداختن رود و دیگ و جز آن. (منتهی الارب). کف افکندن دیگ و سیل. (تاج المصادر). || اجفاء باب؛ بستن در. (منتهی الارب). || اجفاء ماشیه؛ مانده گردانیدن دواب را و چریدن ندادن. (منتهی الارب). || اجفاءالبلاد؛ بی خیر گردیدن آن. || اجفاء سرج؛ برداشتن زین...


اجفار

[اَ] (ع اِ) جِ جَفر.


اجفار

[اِ] (ع مص) ناپدید گردیدن. (منتهی الارب). || بازماندن از آرمش: اجفر عن المرأه. (منتهی الارب). || بازماندن فحل از گشنی. (منتهی الارب). || ترک ملاقات کردن: اجفر عن صاحبه. (منتهی الارب). || اجفرت ما کنت فیه؛ ترک کردم آنچه داشتم. (منتهی الارب). || گنده بو گردیدن مرد.


اجفال

[اِ] (ع مص) شتافتن. || اجفال الظلیم؛ رفتن شترمرغ بر زمین و شتافتن آن. (منتهی الارب). دویدن اشترمرغ. (تاج المصادر) (زوزنی). || شتابانیدن و گریزانیدن شترمرغ. (منتهی الارب). || بشتاب گریختن. || اِجفال الریح بالتراب؛ بردن باد خاک را و پرانیدن آن. (منتهی الارب). تیز وزیدن باد. باد ببردن خاک....


اجفال

[اَ] (ع اِ) جِ جِفل و جَفل.


اجفان

[اِ] (ع مص) بسیار آرمیدن با زنان.


اجفان

[اَ] (ع اِ) جِ جَفن. پلکهای چشم. مژگان. || غلافهای شمشیر. || شاخهای رز.


اجفئظاظ

[اِ فِءْ] (ع مص) رجوع به اجفیظاظ شود.


اجفت

[اَ جُ] (ص) از لغات مجعولهء دساتیر، مرکب از اَ نفی + جفت که بمعنی طاق گرفته شده. رجوع به انجمن آرا و آنندراج شود و بر اساسی نیست.


اجفر

[اَ فَ] (اِخ) موضعی است میان خزیمیه و فید. (منتهی الارب). کوه واسعی است واقع در میانهء فید و خزیمیه و تا فید براه مکه سی وشش فرسنگ راه است و زمخشری گفته آبی است از آن بنی یربوع که بنوجذیمه آنرا از ایشان گرفته اند. (مراصد).


اجفله

[اَ فَ لَ] (ع اِ) جماعت.


اجفلی

[اَ فَ لا] (ع اِ) جماعت از هرچیز. || مهمانی عام. (منتهی الارب): دَعاهم الاجفلی.


اجفن

[اَ فُ] (ع اِ) جِ جَفن.


اجفی

[اَ فا] (ع ن تف) نعت تفضیلی از جَفاء. جفاکارتر.
- امثال: اجفی من الدّهر. (مجمع الامثال).


اجفیظاظ

[اِ] (ع مص) اجفیظاظ جیفه؛ برآماسیدن مردار. (منتهی الارب). برآماهیدن.


اجفیل

[اِ] (ع ص) مردم بددل. (مهذب الاسماء). بزدل. ترسنده. (منتهی الارب). جبان. || شترمرغ که از هرچیز برمد. (منتهی الارب). آن شترمرغ که از هرچیز بهراسد. (مهذب الاسماء). || کمانی که تیرش دور رود. || زن کلان سال. || سریع. (منتهی الارب).


اجقایوس

[ ] (اِخ)(1) جدّ مادری فیثاغورس. (عیون الانباء فی طبقات الاطباء ابن ابی اصیبعه ج1 ص38).
(1) - Gyges (?).


اجکار

[اِ] (ع مص) ستیزه و الحاح کردن در بیع. (منتهی الارب). چانه زدن.


اجل

[اَ جَ] (ع اِ) گاه. هنگام. زمان: لکل امه اجل اذا جاء اجلهم فلایستأخرون ساعه و لایستقدمون. (قرآن 10/49). لکل امری ء فی الدنیا نفس معدود و اجل محدود. || زمانه. || مرگ. || زمان مرگ. نهایت زمان عمر :
اجل چون دام کرده گیر پوشیده بخاک اندر
صیاد از دور، نک!...


اجل

[اَ جَ] (ع ق) آری. نعم. چرا. اَجل در جواب تصدیق بهتر است و نعم در جواب استفهام.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید