اجتماع

[اِ تِ] (ع مص) اجدماع. (منتهی الارب). گرد آمدن. تجمع. اجماع. فاهم آمدن. (زوزنی). تألف. ائتلاف. احتفال. انجمن شدن. فراهم آمدن. (تاج المصادر) (منتهی الارب) : چون فیروزان بن الحسن خبر اجتماع و اتفاق ایشان بشنید از جرجان روی بمحاربت ایشان نهاد. (ترجمهء تاریخ یمینی). || اتفاق کردن بر چیزی....


اجتمال

[اِ تِ] (ع مص) پیه مالیدن بر خویش. || گداختن پیه را.


اجتناء

[اِ تِ] (ع مص) جَنْی. (زوزنی). میوه چیدن. باز کردن میوه را. بار از درخت باز کردن. چیدن. اقتطاف. قَطف : هرکس بیخ خشک کاشت به اجتنای ثمرتش بهره مند نگشت. (جهانگشای جوینی). || اِجتنینا ماءَ مطر؛ وارد شدیم به آب باران پس خوردیم آنرا. (منتهی الارب).


اجتناب

[اِ تِ] (ع مص) احتراز. پرهیز. پرهیز کردن. پرهیزیدن. دور شدن. (منتهی الارب). دوری جستن. تجنب. تجانب. دوری. کناره کردن. گریختن از :
مانا جناب بستی با منعمان دهر
زین روی باشد از همگان اجتناب تو.
مسعودسعد.
حامد او تقوی و زهد در دنیا و پرستاری اولی القُربی و مادح وی اجتناب از هوی...


اجتناح

[اِ تِ] (ع مص) مَیل کردن. اِنحِراف. چسبیدن. کج شدن. || تیز رفتن ناقه، یا افتادن پاهای وی زیر دستها بجهت تیزروی. || اعتماد کردن اسب در دویدن بر یک جانب. || میل دادن کسی را. چسبانیدن. کج کردن. || گشاده داشتن دو بازو را در سجده. اعتماد کردن بر...


اجتنان

[اِ تِ] (ع مص) پنهان شدن. (تاج المصادر) (زوزنی). پوشیده شدن. (منتهی الارب).


اجتواء

[اِ تِ] (ع مص) مکروه داشتن. (منتهی الارب). ناخوش آمدن هوای جائی. (زوزنی). کراهیت داشتن مقام بجائی اگرچه در نعمت باشی. (تاج المصادر). ناخوش شمردن هوای جائی را: اجتویت البلد؛ اذا کرهت المقام فیه و ان کنت فی نعمه. (منتهی الارب).


اجتوار

[اِ تِ] (ع مص) همسایگی کردن. (منتهی الارب). با یکدیگر همسایگی کردن.


اجتهاد

[اِ تِ] (ع مص) تجاهد. جهد کردن. (زوزنی). کوشیدن. بکوشیدن. (تاج المصادر). || کوشش. جدّ. جهد. سعی. کدّ: این اجتهاد بجای آوردم. (کلیله و دمنه). || رأی صواب جستن. (زوزنی). صواب جستن. (تاج المصادر). || استنباط مسائل شرعیه بقیاس از کلام الله و حدیث و اجماع به شرائطی که در...


اجتهار

[اِ تِ] (ع مص) بسیار شمردن: اجتهر الجیش؛ بسیار شمرد لشکر را. (منتهی الارب). || دیدن بی پرده کسی را و دیداری یافتن او را: اجتهر الرجل. (منتهی الارب). || پاک کردن، چنانکه چاه را: اجتهر البئر؛ پاک کرد چاه را یا کشید همهء آب آن را. (منتهی الارب). ||...


اجتهاف

[اِ تِ] (ع مص) سخت گرفتن چیزی را. (منتهی الارب).


اجتیاب

[اِ] (ع مص) دویدن. || بریدن. بریدن مسافت. بریدن بیابان. (تاج المصادر). || بشهرها گردیدن. || درپوشیدن جامه. (تاج المصادر). پوشیدن، چنانکه پیراهن را: اجتاب القمیص. (منتهی الارب). || کندن، چنانکه چاه را: اجتاب البئر. (منتهی الارب).


اجتیاح

[اِ] (ع مص) جوح. هلاک گردانیدن. || از بیخ برکندن. (منتهی الارب). ز بن برکندن. (زوزنی). استیصال. ذوع: قصد خاندانهای قدیم و دودمان کریم نامبارک باشد و اقدام بر استیصال و اجتیاح پادشاهان منکر و ملوم. (ترجمهء تاریخ یمینی). || ببردن سرما میوه را. (تاج المصادر). زدن سرما سردرختی را.


اجتیاز

[اِ] (ع مص) گذشتن از جائی و رفتن. بگذشتن. (تاج المصادر) (زوزنی). بریدن مسافت را : راه اجتیاز او بر منازل غز بود و غزیان چند مرحله بر عقب او میرفتند. (ترجمهء تاریخ یمینی).
خالدین شد نعمت و منعم علیه
محیی موتی است فاجتازوا الیه.مولوی.


اجتیاس

[اِ] (ع مص) نیک جستن چیزی. || در سرای و جای گشتن برای غارت. || بررسیدن از آنچه در اوست. (منتهی الارب).


اجتیاف

[اِ] (ع مص) تجوّف. (منتهی الارب). در میان چیزی شدن. (زوزنی): اِجتاف الثورُ الکناس. (منتهی الارب). || بوی گرفتن (مردار): اِجْتافَت الجیفه. (منتهی الارب).


اجتیال

[اِ] (ع مص) گرد برآمدن. (منتهی الارب). || برگردانیدن کسان از قصد خود: اجتالهم؛ برگردانید آنها را از قصد. (منتهی الارب). || برگزیدن. (تاج المصادر): اجتال منهم. (منتهی الارب).


اجثاء

[اِ] (ع مص) بزانو درنشاندن. (تاج المصادر). بر زانو نشانیدن. (منتهی الارب). || ایستاده کردن کسی بر اطراف انگشتان. (منتهی الارب).


اجثئلال

[اِ ثِءْ] (ع مص) واخیدن مرغ پر و موی خود را: اِجثألّ الطائر؛ پرباد کرد پرها را و برافراشت. و اجثألّ الرّیش؛ پرباد و برافراشته شد پر. (منتهی الارب). || اِجْثألّ النبت؛ دراز شد و درهم پیچید یا این قدر بالید که در دست توان گرفت. || خشم کردن. بخشم...


اجحاح

[اِ] (ع مص) اجحاح مرأه؛ آبستن شدن زن. (و اکثر استعمال آن در سباع است).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید