اجبن

[اَ بَ] (ع ن تف) ترسنده تر. جبان تر.
- امثال: اَجبن من الرّبّاح ؛ و هو القرد.
اَجبن من ثرمله ؛ و هی اسم للثعلب.
اجبن من صافر ؛ قال ابوعبید الصافر کلّ ما یصفر من الطیّر. والصّفیر لایکون فی سباع الطیر و انّما یکون فی خشاشها و ما یصاد منها و...


اجبن

[اَ بُ] (ع اِ) جِ جبین.


اجبنه

[اَ بِ نَ] (ع اِ) رجوع به اجبنه شود.


اجبنه

[اَ بِ نَ] (ع اِ) جِ جبین.


اجبؤ

[اَ بُءْ] (ع اِ) جِ جب ء. زمینهای بلند که رنگ گل آنجا سرخ باشد. || پشته ها.


اجبه

[اَ بَهْ] (ع ص) فراخ پیشانی. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (مؤید الفضلاء). مردی بزرگ پیشانی. (مهذب الاسماء). || کلان چهره. || (اِ) اسد. شیر. مؤنث: جَبْهاء.


اج بیشه

[اَ شَ] (اِخ) نام محلی کنار راه رشت به لاهیجان میان درسازان و کردمحله، در 592900 گزی طهران. و در محل آن را آج ویشه گویند.


اجتباء

[اِ تِ] (ع مص) برگزیدن. (تاج المصادر). گزین کردن. برگزیدگی :
دمنه بدید که شیر... هر ساعت در اصطفاء و اجتباء وی [ گاو ] می افزاید. (کلیله و دمنه). آدمی چون نور گیرد از خدا
هست مسجود ملائک ز اجتبا.مولوی.
|| تمییز. تمایز. اختلاف :
گفت پیغمبر که معراج مرا
نیست از معراج یونس...


اجتباب

[اِ تِ] (ع مص) بریدن.


اجتباذ

[اِ تِ] (ع مص) کشیدن.


اجتبار

[اِ تِ] (ع مص) نیکو شدن حال کسی. (تاج المصادر) (زوزنی). درست و نیکو حال شدن. || توانگر گردیدن. || شکسته بستن. (منتهی الارب). شکسته را دربسته شدن [ شاید: درست شدن ] . (تاج المصادر بیهقی).


اجتبان

[اِ تِ] (ع مص) بددل یافتن. || بددل شمردن. (منتهی الارب). || پنیر ساختن: اِجتبن اللبن؛ پنیر ساخت شیر را.


اجتباه

[اِ تِ] (ع مص) ناگوار شمردن.


اجتثاث

[اِ تِ] (ع مص) از بن برکندن. (تاج المصادر) (زوزنی). برکندن. بریدن. از بن بریدن. (زوزنی). بیخ بُر کردن. استیصال.


اجتحاء

[اِ تِ] (ع مص) از بیخ برکندن. (منتهی الارب). از بن برکندن. استیصال. ریشه کن کردن.


اجتحار

[اِ تِ] (ع مص) سوراخ ساختن برای خود: اجتحر له جحرا. (منتهی الارب). خویشتن را سوراخی ساختن (تاج المصادر بیهقی)، چنانکه موش و روباهی.


اجتحاف

[اِ تِ] (ع مص) ربودن. || اجتحاف ترید؛ بسه انگشت برگرفتن اشکنه را. || اجتحاف ماءالبئر؛ تمام برکشیدن آب چاه را. نزح.


اجتداء

[اِ تِ] (ع مص) سؤال کردن عطا. عطا خواستن. (تاج المصادر). اِستجداء.


اجتداث

[اِ تِ] (ع مص) گور ساختن. (منتهی الارب). گور کندن. (تاج المصادر). قبر کندن. برای خود موضع قبر گرفتن. گور کردن. (زوزنی).


اجتداح

[اِ تِ] (ع مص) جَدح. (زوزنی). شورانیدن و آمیختن: اِجْتَدَحَ السویق؛ شورانید پِسْت را. (منتهی الارب). بهم زَدن.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید