اجاصه
[اِجْ جا صَ] (ع اِ) واحد اجّاص. یک آلو.
اجاصیه
[اِجْ جا صی یَ] (ع اِ) آش آلو. آلوبا.
اجاعت
[اِ عَ] (ع مص) رجوع به اجاعه شود.
اجاعه
[اِ عَ] (ع مص) گرسنه داشتن. گرسنه گردانیدن. گرسنه کردن.
اجاغ
[اُ] (ترکی، اِ) اجاق :
در گلستان بی تخلف مشربان از بهر طبخ
بر کنار جو بهر گامی اجاغی بسته اند.
سنجر کاشی.
ز شمع بزمش آگه نیست واله لیک می بیند
پر پروانه جای هیمه سوزان در اجاغ او.
واله هروی.
اجافت
[اِ فَ] (ع مص) رجوع به اجافه شود.
اجافه
[اِ فَ] (ع مص) فراز کردن در را. در باز کردن. در واکردن. در فاکردن. (تاج المصادر). || درگذرانیدن نیزه به اندرون. به اندرون چیزی جراحت رسانیدن. جراحتی کردن که در جوف باشد. (تاج المصادر). || بوی گرفتن مردار. (منتهی الارب).
اجاق
[اُ] (ترکی، اِ) اجاغ. دیگدان. دیگ پایه. آتشدان. || دودمان. خاندان. آل. دوده :
با اُجاق شاه مردان هرکه خصمی میکند
خانه اش را روشنی از خانه روشن کردنست.
واله هروی.
|| دهانهء مبرز. نشیمن مستراح. || چهارپایه ای چوبین که ناوهء گِل کشان را بر آن نهند برای پر کردن گل. || (ص)...
اجاق کور
[اُ] (ص مرکب) که فرزند ندارد. بلاعقب. بی خَلف. عقیم. توسعاً، عاقر.
اجالت
[اِ لَ] (ع مص) رجوع به اجاله شود.
اجالد
[اَ لِ] (ع ص، اِ) جِ اَجلاد و اَجلد.
اجاله
[اِ لَ] (ع مص) گردانیدن. (تاج المصادر). برگردانیدن: یقال فی المیسرِ اَجِل السهام و کذلک اجالوا الرأی بینهم. (منتهی الارب). || جولان دادن.
اجام
[اَ/اِ] (ع اِ) جِ اَجَمَه.
اجامر
[اَ مِ] (از ع، اِ) اَجامِره. جمعی است بی مفرد بمعنی بوش. اراذل و اوباش.
اجامل
[اَ مِ] (ع اِ) جِ جَمَل.
اجان
[] (اِخ) پسر شویانا از اخلاف سلیمان که شانزده سال پادشاهی بنی اسرائیل داشت. رجوع به حبط ج 1 ص 46 شود.
اجان
[اُ] (اِخ) شهری است خرد در آذربایجان و بین آن و تبریز ده فرسنگ راه است و در راه ری به تبریز واقع است و یاقوت حموی آن را دیده و گوید: دارای حصار و بازار است، لیکن اغلب آن خراب شده است. (معجم البلدان). مؤلف مرآت البلدان آرد: صاحب...
اجان
[اَ] (اِخ)(1) بلاد متسعهء ممتده ای در سواحل افریقای شرقی، واقع در ساحل اقیانوس هند، و آن از زنگبار تا رأس غردافوی ممتد است. مساحت عرضش در حدود 10 درجه است و طرف جنوبی آن بخط استواء نزدیک است و سکنهء این بلاد از قبیلهء ایساریاسومولی و بعض آنان عرب...
اجانات
[اِجْ جا] (ع اِ) جِ اِجّانه.
اجانب
[اَ نِ] (ع ص، اِ) جِ اَجنبی. بیگانگان.
