اجانخانجیک
[ ] (اِخ) یکی از طوایف ترکمان ساکن خاک ایران که در شمال سنگر سکونت دارند.
اجانه
[اِجْ جا نَ] (ع اِ) رجوع به اجانه شود.
اجانه
[اِجْ جا نَ] (ع اِ) ایجانه. پنگان. (صراح) (منتهی الارب). پیاله. (منتهی الارب). تغار. تغارچه. تغارک. مرکن. طاس. و آن مانند نیم خُم یا نیم کوزه ای است که در آن آب و مثل آن کنند و مانندهء لاوک از سنگ یا از گل و غیر آن که در آن...
اجانه
[اِجْ جا نَ] (اِخ) (نهر...) نهری نزدیک بصره، منشعب از فرات و آن نهر را ابوموسی اشعری به امر عمر کرده است. (قاموس الاعلام).
اجانیط
[اِ] (اِخ)(1) جزیره ای به یونان واقع در کنار خلیج اجانیط میان بلوبونز و آتیکا دارای 9500 سکنه. و در معبد اجانیط پیکرهای بسبک قدیم یافت شده است و فعلا در موزهء مونیخ است. و سبک حجاری اجانیط اقدم سبکهای حجاری یونان است. و از آن جزیره است فولس الاجانیطی(2)،...
اجانین
[اَ] (ع اِ) جِ اِجّانه.
اجاود
[اَ وِ] (ع ص، اِ) جِ جَواد.
اجاوف
[اَ وِ] (ع ص، اِ) جِ اَجوَف.
اجاول
[اَ وِ] (ع اِ) جِ اجوال.
اجاول
[اَ وِ] (اِخ) موضعی است نزدیک ودان و در آن باغی است. || ابن سکیت گفته که اجاول برقه هائی است در جانب ریگستان واقع در یمین کلفی. (معجم البلدان).
اجاوید
[اَ] (ع ص، اِ) جِ جَواد. اسبان نیکو و خوش رو.
اجای
[ ] (اِخ) ابن براق خان. مؤلف حبیب السیر در بیان وقایع دولت غازان خان آرد: در سال اوّل از جلوس غازان خان از جانب خراسان خبر آمد که اجای ولد براق خان با فوجی از سپاه توران از آب آمویه عبور نمود و امرا و لشکریان آن حدود تاب...
اجای
[ ] (اِخ) ابن هلاکو، اولین از سلسلهء ایلخانیان ایران. مادر او اربقاق ابکجی دختر تنکیر گورکان. رجوع به حبط ج 2 ص 34 شود.
اجایل
[ ] (اِخ) جایی است [ از تُبّت ] اندرو چراگاه و مرغزارها و خرگاه بعضی از تبتیان است. چون تبّت خاقان بمیرد و از آن قبیله هیچکس نماند یکی را از این اجایل مهتر کنند. (حدود العالم).
اجایین
[اَ یَیْ] (اِخ) موضعی است که یکی از ایّام عرب در آنجا روی داده است. (معجم البلدان).
اجأ
[اَ جَءْ] (اِخ) کوهی از دو کوه بنی طی و نام کوه دوم سلمی است و آن در مغرب فید بفاصلهء دو روز راه است و دارای قریه های بسیار است و مسافت آن از فید تا اقصای اجأ و نیز تا قربات از ناحیهء شام ده روز راه است....
اجأ
[اَجْءْ] (ع مص) گریختن.
اجأر
[اَ ءَ] (ع ن تف) سطبرتر. (منتهی الارب).
اجئلال
[اِ ءِلْ لا] (ع مص) ترسیدن. (منتهی الارب).
اجئواء
[اِ ءِ] (ع مص) اجئواء فرس؛ سرخ رنگ مایل بسیاهی گردیدن اسب.
