ابلن

[اَ بُلْ لُ] (اِخ)(1) آپُلُن. اَفولُن. افولون. نام خدائی از یونانیان. || رأس التوأم الغربی(2).
(1) - Apollon.
(2) - Castor.


ابلنداء

[اِ لِ] (ع مص) سخت و محکم شدن شتر.


ابلنداح

[اِ لِ] (ع مص) پهن و دراز شدن. || فراخ شدن جای. || منهدم گشتن. ویران شدن حوض و عمارت و نبات.


ابلوج

[اَ] (معرب، اِ) معرب از فارسی آبلوچ. قند سفید یا شکر سفید یا قند سوده یا قند نرم سفید یا قند مطلق و یا شکر مطلق. آبلوج :
گفت عطار ای جوان ابلوج من
هست نیکو بی تکلف بی سخن.مولوی.
آورده نظم و نثر تو کان هست قوت روح
ابلوج قند را بشمار مکرران.بسحاق...


ابلوک

[اَ] (ص) مردم منافق و دورنگ و فضول. (برهان) :
بود از آن جوق قلندر ابلهی
مرد ابلوکی رغیبی(1) بی رهی.
شاه داعی شیرازی.
رجوع به ابلک شود.
(1) - رغیب: شکمخواره.


ابلونیوس

[اَ بُلْ لُ] (اِخ)(1) فیلسوفی از مردم تیان(2). تابع فلسفهء فیثاغورس. در قرن اول میلادی میزیسته است.
(1) - Apollonios.
(2) - Tyane.


ابلونیوس

[اَ بُلْ لُ] (اِخ) دانشمندی از مردم اسکندریه در مائهء دویم میلادی.


ابلونیوس

[اَ بُلْ لُ] (اِخ) از مردم رودس. معمار بوده و دو قرن پیش از میلاد میزیسته است.


ابلونیوس اسکندرانی

[اَ بُلْ لُ سِ اِ کَ دَ] (اِخ)(1) مهندس و منجم یونانی از مردم برغه(2) در بامفیلیا(3)، ساکن اسکندریه (205 ق. م.)، معاصر بطلمیوس چهارم. او نخستین کس است که خواص قطع مخروطات را دریافته. و امروز رساله ای در هشت مقاله از او برجای است و کتب دیگری نیز...


ابلونیوس رودسی

[اَ بُلْ لُ سِ رُ دِ](اِخ)(1) از مردم اسکندریه، متولد به سال 276 ق. م. و متوفی به سال 186 ق. م. نام شاعر حماسی و اوصاف سرای معروف متتبع و بلیغ که دریانوردی ارغنت ها را بشعر کرد و ظاهراً استاد او کالیماک بر او رشک برد و درصدد...


ابله

[اَ لَهْ] (ع ص) خویله. سرسبک. (مهذب الاسماء). کم خرد. گول. دند. کذَر. (فرهنگ اسدی). کانا. نادان. سلیم القلب. سلیم. غدنگ. کاک. فغاک. هزاک. سلیم دل. بی تمیز. ناآگاه. کم عقل. نابخرد. خر. گاو. لهنه. دنگل. ریش گاو. پپه. پخمه. چُلمن. گاوریش. کون خر. بی مغز. کمله. کالوس. کالیوه. دنگ....


ابله

[اِ لَ] (ع اِ) دشمنی.


ابله

[اُ لَ] (ع اِ) آفت.


ابله

[اَ بِ لَ / لِ] (اِ) دمیدگی که از کثرت کار بر دست و از بسیاری مشی در پای افتد. (مؤید الفضلاء). و ظاهراً این لفظ صورتی از آبله باشد.


ابله

[اَ بِ لَ] (ع اِ) حاجت. || (ص) برکت داده شده در فرزند. (منتهی الارب).


ابله

[اَ بَ لَ / اَ لَ] (ع اِ) گرانی و ناگواری طعام. || گناه. وبال.


ابله

[اُ بُلْ لَ] (ع اِ) پارهء خرما. || خرما که میان دو سنگ خرد کنند و بر آن شیر دوشند.


ابله

[اُ بُلْ لَ] (اِخ) شهری است بر کنار دجله در زاویهء خلیج که به بصره داخل شود و پیش از بصره بنا شده و آنرا اُبله البصره نیز گویند. یکی از جنات اربعه. زرادخانه ها و سرهنگی از جانب کسری بر آن گماشته بوده است. اصمعی گوید بهشت های دنیا...


ابله

[اُ بُلْ لَ / اِ بِلْ لَ] (ع اِ) خویش. قبیله.


ابله بغدادی

[اَ لَ هِ بَ] (اِخ) ابوعبدالله محمد بن بختیاربن عبدالله. شاعر در زبان عرب. وفات 580 یا 579 ه .ق . او در بغداد میزیست و اشعار رنگین و رقیق داشت و خنیاگران باشعار او تغنی می کردند.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.