ابل

[اِ بُ] (از لاتینی، اِ)(1) غلیون. اقطی صغیر.
(فرانسوی)
(1) - Hieble (لاتینی) Sambucu sebulus


ابل

[اَ بُ] (اِ) دوائی است که به شیرازی بل شیرین گویند و طراثیث و طرثوث همان است. (برهان).


ابل

[] (اِخ) شهریست به سند از ناحیت بدهه، آبادان و با نعمت سخت بسیار و اندر وی مسلمانانند. (حدودالعالم).


ابل

[] (عبری، اِ) اسمی است به معنی چمن که در تورات بر نام قریه ای چند درآمده، چون ابل بیت معکه، ابل شظیم، ابل محوله، ابل مصرایم.


ابل

[اِ بِ / اِ] (ع اِ) نامی است جمله اشتران را. (مهذب الاسماء). اشتران بیش از دو. (جمع بی مفرد یا اسم جنس باعتبار وضع نه استعمال). ج، آبال :
محقق همان بیند اندر ابل
که در خوبرویان چین و چگل.سعدی.
گفتم بگریم تا ابل، چون خر فرومانَد بگل
وین نیز نتوانم که دل...


ابل

[اَ / اُ] (ع ص) تر یا خشک.


ابل

[اَ] (ع مص) خداوند شتران بسیار شدن. || بی نیاز شدن شتران و غیر آن از آب بسبب گیاه تر خوردن. || اباله، یعنی زه و طوقه ساختن برای چاه. || غالب و قوی گردیدن. || شتران چرنده برای کسی بادید کردن. || دانا و ماهر شدن بکار شتر و...


ابل

[اَ بَل ل] (ع ص) سخت بی شرم. (مهذب الاسماء). بی شرم. بی حیا. شوخ. || سوگندخواره. (مهذب الاسماء). || ستمکار. بغایت ظالم. || فاسق. فاجر. || مرد سخت خصومت. جنگجو. مرد ستهنده. || بازایستاده از خیر. || دیردارندهء وام. بَدبِده. مؤنث: بَلاّء. ج، بُلّ.
ابلا.
[ اَ ] (اِخ) نام چاهی...


ابلاء

[اَ] (ع ص، اِ) جِ بِلْی و بِلْو.


ابلاء

[اِ] (ع مص) نیکوداشت کردن. || نعمت دادن. احسان. انعام. منت. || دل کسی خوش کردن بسوگند. سوگند خوردن برای کسی. || سوگند دادن کسی را. || کفایت فرانمودن. || کهنه کردن. کهن کردن. فرسوده کردن. پوسانیدن. || اشتر بر سر گور بستن تا بمیرد. || خبر دادن. آگاهانیدن. ||...


ابلئجاج

[اِ لِءْ] (ع مص) گشاده و هویدا گردیدن.


ابلاح

[اِ] (ع مص) بمانیدن. مانده گردانیدن. || غوره بیاوردن خرما.


ابلاد

[اِ] (ع مص) چسباندن. دوسانیدن. ملازم گردانیدن کسی را بجائی. || خداوند ستور سست و کند شدن. (منتهی الارب).


ابلاد

[اَ] (ع اِ) جِ بَلَد.


ابلاس

[اِ] (ع مص) مأیوس کردن. ناامید کردن. || ناامید شدن. نومید شدن. مأیوس گشتن. || آواز نکردن ناقه از غایت خواهش گشن. || متحیر و اندوهگین و شکسته خاطر گردیدن. شکسته و اندوهگین شدن. غمگین شدن. || خاموش ماندن از اندوه. || بریده حجت شدن.


ابلاط

[اِ] (ع مص) درویش شدن. محتاج و بی مال گشتن. || درویش گردانیدن. || بلاط گستردن. || مبالغه در چیز خواستن. الحاح کردن بر کسی در سؤال. (منتهی الارب).


ابلاع

[اِ] (ع مص) بگلو فروبرانیدن. چیزی را در حلق کسی فروبردن.


ابلاغ

[اِ] (ع مص) رسانیدن. گذاردن (پیام). ایصال. انهاء. || انذار. (تاج المصادر بیهقی).


ابلاق

[اِ] (ع مص) پیسه شدن. || سپید دست و پا شدن تا ران. || تمام گشادن دروازه را. فاگشادن در. || بند کردن. بستن. (از اضداد است). || بچهء ابلق برآوردن فحل.


ابلال

[اِ] (ع مص) بِهْ کردن از بیماری. || از بیماری بِهْ شدن. || نجات یافتن. رستگار شدن. || سیر کردن در زمین. || بابار شدن و میوه آوردن درخت. || عاجز شدن از فساد و بدی و بازایستادن. || گریختن و گم شدن. || غالب شدن. || أَبَلَّ العود؛ تر...



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.