ابس

[اَ] (ع اِ) قحط. || جای درشت. || سنگ پشت نر.


ابس

[اِ] (ع اِ) اصل بد. || جای درشت.


ابساء

[اِ] (ع مص) انس دادن.


ابسار

[اِ] (ع مص) خراشیدن ریش (زخم) را پیش از نضج آن. ناسور کردن ریش. || گشن دادن خرمابن پیش از وقت آن. || خواستن حاجت پیش از وقت. || غوره آوردن خرمابن. || غورهء خرما آمیختن در نبید خرما. || کشتی در دریا بازایستادن. || کندن زمین به ستم گرفته.


ابساس

[اِ] (ع مص) راندن اشتر. زجر کردن شتر را به لفظ بس بس. || رها کردن ستور به آب. || بس بس گفتن ناقه را به وقت دوشیدن.


ابساط

[اِ] (ع مص) گذاشتن بچهء ناقه را با وی و بازنداشتن. || واگذاشته شدن ناقه با بچهء خود.


ابساط

[اَ] (ع ص، اِ) جِ بِسط و بُسط. شتران ماده که با بچه رها کرده باشند.


ابساق

[اِ] (ع مص) شیر درآمدن در پستان ناقه قبل از زائیدن.


ابسال

[اِ] (ع مص) گرو کردن. به گرو دادن. || به هلاک سپردن. || حرام کردن چیزی. || دل نهادن بر. || پختن و خشک کردن غورهء خرما. || به معرض نهادن. عرضه کردن. || در خذلان گذاشتن. (زوزنی). بخواری گذاشتن.


ابسان

[اَ] (اِ) فسان. افسان.


ابسان

[اِ] (ع مص) خوشخوی شدن. (قاموس). تازه روی گشتن.


ابست

[اَ بِ / اِ بَ] (اِ) گوشت ترنج است و به عربی شحم الاترج گویند. (برهان). بلغت مغربی گوشت بالنگ است. (تحفه). پیه بالنگ.


ابستا

[اَ بِ] (اِخ) اَوِستا. اَستا. اَبستاق. وِستا. ستا. اوستاک. آبستا. اَبستاغ :
همچو معماست فخر و همت او شرح
همچو ابستاست فضل و سیرت او زند.
رودکی.
چو گلبن از بر آتش نهاد(1) عکس افکند
بشاخ او بر، دُرّاج شد ابستا(2)خوان.
خسروانی.
و [ زردشت ] کتاب بستاق که ایشان ابستا و وستا خوانند بر گشتاسب عرضه...


ابستاق

[اَ بِ] (اِخ) اوستا.


ابسته

[اَ بِ تَ / تِ] (ص) جاسوس و چاپلوس(1). مُنهی. کارآگاه. این کلمه را در فرهنگها انیشه و ایشه و در فرهنگ اسدی ابیشه نیز بهمین معنی ضبط کرده اند و شاهدی برای هیچیک نیاورده اند. تنها در فرهنگ اسدی آمده است: ابیشه، جاسوس بود. شهید گوید :
در کوی تو...


ابسس

[اَ سُ] (اِخ) نام شهری نزدیک اَبُلستین از نواحی روم، و گویند اصحاب کهف و رقیم بدانجا باشند. (یاقوت حموی). و آثار غریبی به ویرانه های این شهر است. (تاج العروس). و ظاهراً مراد شهر اِفزوس(1)در آسیه الصغری باشد که معبد دیان ربه النوع جنگلها یکی از عجایب سبعهء جهان...


ابسط

[اَ سَ] (ع ن تف) گسترده تر. گشاده تر. || ساده تر. بی آمیغ تر.


ابسقلاوس

[اِ بِ قِ] (اِخ)(1) از حکمای مهندسین و منجمین. کتاب المطالع (ای الطلوع و الغروب) از اوست و از کتاب اقلیدس نیز مقالهء چهارم و پنجم را اصلاح کرده است. (ابن الندیم).
.(فلوگل)
(1) - Hypsicles.


ابسکون

[اَ بَ] (اِخ) رجوع به آبسکون شود.


ابسنتین

[اَ سَ] (معرب، اِ) افسنطین. رجوع به افسنطین شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.