ابر

[اَ بَ] (حرف اضافه) بَر. بِ :
پس این داستان کش بگفت از فیال
ابر سیصد و سیّ و سه بود سال.ابوشکور.
همیدون جهان بر تو سازم سیاه
ابر خاک آرم ترا این کلاه.فردوسی.
ابر بی گناهیش نخجیر، زار
گرفتند شیون، بهر کوهسار.فردوسی.
ابر داه و دو، هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای.فردوسی.
بسوزد دلم بر جوانیّ...


ابراء

[اِ] (ع مص) اِبرا. بیزار کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). || به کردن از بیماری. (تاج المصادر بیهقی). از بیماری رهانیدن. بیمار را به کردن. درست کردن. شفا بخشودن. خوب کردن. آسانی بخشیدن :چون عیسی علیه السلام ابراء اکمه و ابرص کرد... (تفسیر ابوالفتوح رازی). || رها کردن مطلقاً. ||...


ابراء

[اِ] (ع مص) بُره در بینی اشتر کردن. (تاج المصادر بیهقی). بُره (حلقه) ساختن شتر را. (زوزنی).


ابرءاء

[اَ رِ] (ع ص، اِ) جِ بری ء.


ابرات

[اَ] (ع ص، اِ) جِ بُرت. مردان راهبر.


ابرات

[اِ بَ] (ع اِ) جِ اِبْره. سوزنها.


ابرات

[اِ] (ع مص) ماهر شدن بکاری.


ابراث

[اَ] (ع اِ) جِ بَرْث.


ابراج

[اَ] (ع اِ) جِ بُرج :
رایهای تو در آفاق مصالح بدُرُست
سعدهائی است که در انجم و در ابراج است.
مسعودسعد.
چون بیک شب مه بُرد ابراج را
از چه منکر میشوی معراج را.مولوی.


ابراج

[اَ] (ع ص، اِ) جِ بَرَج. خوبرویان.


ابراج

[اِ] (ع مص) برج ساختن.


ابراح

[اِ] (ع مص) بزرگ گردانیدن. || بر کسی سختی نهادن. || بشگفتی افکندن.


ابراد

[اِ] (ع مص) آب سرد دادن. آب خنک و شربت خنک دادن. || بخنکی هوا کاری کردن. در خنکی کاری ساختن. || در شبانگاه درآمدن. || برید فرستادن. بشتاب رسول فرستادن. برید ساختن. || از حد گذشتن در سختی. || ضعیف و سست گردانیدن.


ابراد

[اَ] (ع اِ) جِ بُرد. جامه های مُخطط. || (اِخ) نام کوههائی به بلاد ابوبکربن کلاب میان ظبیه و حوب.


ابرار

[اَ] (ع ص، اِ) جِ بَرّ. نیکان. نیکوکاران. طائعان :
ای عادت تو خوبتر از صورت مردم
ای خاطر تو پاکتر از طاعت ابرار.فرخی.
و لباس شرم میپوشند که لباس ابرار است. (تاریخ بیهقی). گفتم خاموش که اشارت سید علیه السلام بفقر طایفه ای است که مرد میدان رضااند و تسلیم تیر قضا...


ابرار

[اِ] (ع مص) غلبه کردن. (زوزنی). غلبه کردن بر کسی. || سوگند راست کردن. || قبول کردن خدای تعالی حج کسی را. || در بیابان سیر کردن. در بیابان نشستن. || بسیارفرزند گردیدن. || بسیار شدن قوم. || بازگردانیدن گوسفند را.


ابراز

[اِ] (ع مص) نمودن. پیدا کردن. بیرون آوردن. (زوزنی). بیرون کردن چیزی را. آشکار کردن. اظهار. ظاهر کردن. عرض کردن. || گشادن نامه. || زر خالص گرفتن. || عزم سفر کردن.


ابرازالقط

[اَ زُلْ قِط ط] (از ع، اِ مرکب)مصحف ابزازالقطه. رجوع به ابزازالقطه شود.


ابراص

[اِ] (ع مص) مبتلا شدن بعلت برص. || فرزند پیس اندام زادن.


ابراص

[اَ] (اِخ) نام جائی است بین هرشی و غمر.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.