یرنداخ

[یَ رَ] (ترکی، اِ) یرنداق. دوال. تسمه. (یادداشت مؤلف). سختیان. (لغت فرس اسدی نسخهء خطی نخجوانی) :
گفتم میان کشانی گفتا که هیچ نایم
زد دست بر کمربند بگسست او یرنداخ(1).
عسجدی.
و رجوع به یرنداق شود.
(1) - در دیوان عسجدی چ طاهری شهاب (ص26) پرنداخ آمده به معنی پوست دباغی شده، و در...


یرنداخ

[یَ رَ] (ترکی، اِ) یرنداق. دوال. تسمه. (یادداشت مؤلف). سختیان. (لغت فرس اسدی نسخهء خطی نخجوانی) :
گفتم میان کشانی گفتا که هیچ نایم
زد دست بر کمربند بگسست او یرنداخ(1).
عسجدی.
و رجوع به یرنداق شود.
(1) - در دیوان عسجدی چ طاهری شهاب (ص26) پرنداخ آمده به معنی پوست دباغی شده، و در...


یرنداق

[یَ رَ] (ترکی، اِ) تسمه و دوالی که نرم و سپید و جسیم و ستبر باشد. (از برهان) (ناظم الاطباء). ارنداق. برنداق. قِدّ. قِدّه. تسمه. دوال. یشمه. حمیر. حمیره. اُشْکُزّ. (یادداشت مؤلف). دوال کفشگر. (آنندراج). یشمه. (صحاح الفرس): حمیر. حمیره؛ یرنداق که بدان زین بندند. (منتهی الارب). دوال سفید و...


یرنداق

[یَ رَ] (ترکی، اِ) تسمه و دوالی که نرم و سپید و جسیم و ستبر باشد. (از برهان) (ناظم الاطباء). ارنداق. برنداق. قِدّ. قِدّه. تسمه. دوال. یشمه. حمیر. حمیره. اُشْکُزّ. (یادداشت مؤلف). دوال کفشگر. (آنندراج). یشمه. (صحاح الفرس): حمیر. حمیره؛ یرنداق که بدان زین بندند. (منتهی الارب). دوال سفید و...


یرندج

[یَ رَ دَ] (معرب، اِ) پوست سیاه. (ناظم الاطباء). سختیان و پوست سیاه. (دهار). پوست رنگ شده. (از المزهر سیوطی). در فارسی رنده است و آن پوستی است سیاه. (از المعرب جوالیقی ص16 و 355). رجوع به مادهء قبل و سختیان شود. || کسی که موزه و کفش را سیاه...


یرندج

[یَ رَ دَ] (معرب، اِ) پوست سیاه. (ناظم الاطباء). سختیان و پوست سیاه. (دهار). پوست رنگ شده. (از المزهر سیوطی). در فارسی رنده است و آن پوستی است سیاه. (از المعرب جوالیقی ص16 و 355). رجوع به مادهء قبل و سختیان شود. || کسی که موزه و کفش را سیاه...


یرنوء

[یَ رَنْ نو] (ع مص) رنگ کردن با یرنأ. (ناظم الاطباء). ولی در متون دیگر دیده نشد.


یرنوء

[یَ رَنْ نو] (ع مص) رنگ کردن با یرنأ. (ناظم الاطباء). ولی در متون دیگر دیده نشد.


یرنوف

[یُ] (ع اِ) سیسنبر. شاپاپک. عَبس. سوسنبر. شابانک. برنوف. (یادداشت مؤلف). رجوع به مترادفات کلمه و برنوف شود.


یرنوف

[یُ] (ع اِ) سیسنبر. شاپاپک. عَبس. سوسنبر. شابانک. برنوف. (یادداشت مؤلف). رجوع به مترادفات کلمه و برنوف شود.


یرنه

[یَ نَ] (ع اِ) یرنا. یرناء. یرنأ. حنا. (تذکرهء ضریر انطاکی). و رجوع به حنا و یرناء و یرنأ شود.


یرنه

[یَ نَ] (ع اِ) یرنا. یرناء. یرنأ. حنا. (تذکرهء ضریر انطاکی). و رجوع به حنا و یرناء و یرنأ شود.


یروع

[یَ] (ع اِ) ترس و هول و خوف. (ناظم الاطباء). ترس و بیم، لغت ردی است. (منتهی الارب) (آنندراج). هراس. (یادداشت مؤلف).


یروع

[یَ] (ع اِ) ترس و هول و خوف. (ناظم الاطباء). ترس و بیم، لغت ردی است. (منتهی الارب) (آنندراج). هراس. (یادداشت مؤلف).


یرون

[یَ] (ع اِ) مغز کلهء پیل. (ناظم الاطباء). دماغ پیل و گویند آن سم است. (از منتهی الارب) (آنندراج). دماغ فیل و آن سم است و بعضی گویند بر هر سمی اطلاق شود. (از تاج العروس). || خوی ستور. (منتهی الارب). خوی و عرق ستور بارکش. (ناظم الاطباء). || آب...


یرون

[یَ] (ع اِ) مغز کلهء پیل. (ناظم الاطباء). دماغ پیل و گویند آن سم است. (از منتهی الارب) (آنندراج). دماغ فیل و آن سم است و بعضی گویند بر هر سمی اطلاق شود. (از تاج العروس). || خوی ستور. (منتهی الارب). خوی و عرق ستور بارکش. (ناظم الاطباء). || آب...


یره

[یَرْ رَ] (ع اِ) آتش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).


یره

[یَرْ رَ] (ع اِ) آتش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).


یره

[یَ رَ] (اِ) در تداول عامهء مشهد، رفیق. برادر. و غالباً به طور تمسخر گویند. و اصل آن یار و یاره و یارک است. (یادداشت پروین گنابادی).


یره

[یَ رَ] (اِ) در تداول عامهء مشهد، رفیق. برادر. و غالباً به طور تمسخر گویند. و اصل آن یار و یاره و یارک است. (یادداشت پروین گنابادی).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.