یزد
[یَ] (اِخ) نام پسر ولیدبن عبدالملک: چون قتیبه بن مسلم بر فیروزبن کسری بن یزدجرد ظفر یافت در آن وقت که خراسان را فتح کرد و مسخر گردانید دختر فیروز را شاهفرند نام بگرفت و با آن دختر صندوقکی بود و قتیبه او را با صندوق پیش حجاج بن یوسف...
یزد
[یَ] (اِخ) نام پسر ولیدبن عبدالملک: چون قتیبه بن مسلم بر فیروزبن کسری بن یزدجرد ظفر یافت در آن وقت که خراسان را فتح کرد و مسخر گردانید دختر فیروز را شاهفرند نام بگرفت و با آن دختر صندوقکی بود و قتیبه او را با صندوق پیش حجاج بن یوسف...
یزد
[یَ] (اِخ) نام شهری واقع در میان اصفهان و شیراز و کرمان. (ناظم الاطباء). شهری است معروف از بناهای یزدگرد پادشاه عجم. (انجمن آرا) (آنندراج). شهری است به مشرق اصفهان، صنعت قالیبافی و بافندگی و شیرینی آن معروف است. قلعه ای دارد که ارتفاع دیوار آن 14 ذرع و قطر...
یزد
[یَ] (اِخ) نام شهری واقع در میان اصفهان و شیراز و کرمان. (ناظم الاطباء). شهری است معروف از بناهای یزدگرد پادشاه عجم. (انجمن آرا) (آنندراج). شهری است به مشرق اصفهان، صنعت قالیبافی و بافندگی و شیرینی آن معروف است. قلعه ای دارد که ارتفاع دیوار آن 14 ذرع و قطر...
یزدآباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقع در 7 هزارگزی خاوری فلاورجان با 1146 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو و فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج10).
یزدآباد
[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقع در 7 هزارگزی خاوری فلاورجان با 1146 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو و فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج10).
یزداد
[یَ] (اِخ) پسر خسرو انوشیروان و پدر مهان دخت که مادر فیروز پادشاه ساسانی بوده است. (از مجمل التواریخ والقصص ص83).
یزداد
[یَ] (اِخ) پسر خسرو انوشیروان و پدر مهان دخت که مادر فیروز پادشاه ساسانی بوده است. (از مجمل التواریخ والقصص ص83).
یزدادی
[یَ] (اِ) نوعی از قلیه و یا قیمه که پس از پخته شدن بر بالای آن تخم مرغ گذارند. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج) (از برهان) :
خورد مخالفان تو خون دل و جگر
قوت موافقان تو یزدادی و عسل.طیان.
خاک مالیده به لب می گذرد مست و ملنگ
خورده یزدادی چغز و...
یزدادی
[یَ] (اِ) نوعی از قلیه و یا قیمه که پس از پخته شدن بر بالای آن تخم مرغ گذارند. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج) (از برهان) :
خورد مخالفان تو خون دل و جگر
قوت موافقان تو یزدادی و عسل.طیان.
خاک مالیده به لب می گذرد مست و ملنگ
خورده یزدادی چغز و...
یزدادی
[یَ] (ص نسبی) منسوب است به یزداد که انتساب اجدادی است. (از لباب الانساب).
یزدادی
[یَ] (ص نسبی) منسوب است به یزداد که انتساب اجدادی است. (از لباب الانساب).
یزدادی
[یَ] (اِخ) احمدبن حسن بن عبدالله بن یزداد سرخسی یزدادی، مکنی به ابوالعباس و معروف به شیخ الاسلام. از راویان بود و از ابوعبدالله حسین بن احمد روایت دارد و ابوتراب اسماعیل بن طاهر نخشبی از وی. یزدادی به سال 409 ه . ق. درگذشته است. (از لباب الانساب).
یزدادی
[یَ] (اِخ) احمدبن حسن بن عبدالله بن یزداد سرخسی یزدادی، مکنی به ابوالعباس و معروف به شیخ الاسلام. از راویان بود و از ابوعبدالله حسین بن احمد روایت دارد و ابوتراب اسماعیل بن طاهر نخشبی از وی. یزدادی به سال 409 ه . ق. درگذشته است. (از لباب الانساب).
یزدادی
[یَ] (اِخ) علی بن محمد بن احمد... ابن یزداد رازی یزدادی، او پسر ابوعبدالله خازن است و در بخارا سکنی گزید و بعد به سمرقند رفت و در آنجا درگذشت. یزدادی از ابوعبیدالقاسم و ابوعبدالله حسین محاملی و جز آن دو روایت کرد. (از لباب الانساب).
یزدادی
[یَ] (اِخ) علی بن محمد بن احمد... ابن یزداد رازی یزدادی، او پسر ابوعبدالله خازن است و در بخارا سکنی گزید و بعد به سمرقند رفت و در آنجا درگذشت. یزدادی از ابوعبیدالقاسم و ابوعبدالله حسین محاملی و جز آن دو روایت کرد. (از لباب الانساب).
یزدادی
[یَ] (اِخ) محمد بن احمدبن موسی بن یزداد رازی یزدادی فقیه حنفی، مکنی به ابوعبدالله از عم خویش علی بن موسی قمی و محمد بن ایوب رازی و جز آن دو حدیث شنید و قاضی سمرقند گردید و مردم آن شهر از او حدیث شنیدند. او به سال 361 ه...
یزدادی
[یَ] (اِخ) محمد بن احمدبن موسی بن یزداد رازی یزدادی فقیه حنفی، مکنی به ابوعبدالله از عم خویش علی بن موسی قمی و محمد بن ایوب رازی و جز آن دو حدیث شنید و قاضی سمرقند گردید و مردم آن شهر از او حدیث شنیدند. او به سال 361 ه...
یزدادی
[یَ] (اِخ) محمد بن زکریا... صعلوکی یزدادی، مکنی به ابوبکر، از مردم نسف بود و از پدرش و نیز از ابوعبدالله مروزی و صالح بن محمد جزره و ابوخاتم بن حبان و جز آنان حدیث شنید. مرگ او به سال 344 ه . ق. بود. (از لباب الانساب).
یزدادی
[یَ] (اِخ) محمد بن زکریا... صعلوکی یزدادی، مکنی به ابوبکر، از مردم نسف بود و از پدرش و نیز از ابوعبدالله مروزی و صالح بن محمد جزره و ابوخاتم بن حبان و جز آنان حدیث شنید. مرگ او به سال 344 ه . ق. بود. (از لباب الانساب).