یزان

[یَ] (اِخ) اصل یزن که نام رودباری است. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به یزن شود.


یزان

[یَ] (اِخ) اصل یزن که نام رودباری است. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به یزن شود.


یزانی

[یَ نی ی] (ص نسبی) نیزه ای منسوب به ذویزن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رمح یزانی و یزنی، منسوب است به ذویزن و او از پادشاهان حمیر بود. (مهذب الاسماء). یزنی. ازنی. ازانی. منسوب است به ذویزن. (یادداشت مؤلف).


یزانی

[یَ نی ی] (ص نسبی) نیزه ای منسوب به ذویزن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رمح یزانی و یزنی، منسوب است به ذویزن و او از پادشاهان حمیر بود. (مهذب الاسماء). یزنی. ازنی. ازانی. منسوب است به ذویزن. (یادداشت مؤلف).


یزأنی

[یَ ءَ نی ی] (ص نسبی) نیزهء منسوب به یزن که نام جایی است در یمن. (از متن اللغه) (از ناظم الاطباء). یزانی.


یزأنی

[یَ ءَ نی ی] (ص نسبی) نیزهء منسوب به یزن که نام جایی است در یمن. (از متن اللغه) (از ناظم الاطباء). یزانی.


یزبر

[یَ بَ] (اِخ) دهی است از دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین واقع در 39 هزارگزی باختری آبیک دارای 284 تن سکنه آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).


یزبر

[یَ بَ] (اِخ) دهی است از دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین واقع در 39 هزارگزی باختری آبیک دارای 284 تن سکنه آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).


یزبن

[یَ بُ] (اِ مرکب) ثمام. عرف. درخت یز. (یادداشت مؤلف): ضغبوس؛ شاخ یزبن. جلیله؛ یک یزبن. امصوخه؛ برگ و شاخ یزبن. (منتهی الارب). و رجوع به یز شود.


یزبن

[یَ بُ] (اِ مرکب) ثمام. عرف. درخت یز. (یادداشت مؤلف): ضغبوس؛ شاخ یزبن. جلیله؛ یک یزبن. امصوخه؛ برگ و شاخ یزبن. (منتهی الارب). و رجوع به یز شود.


یزبون

[] (اِ) نوعی لباس است : جبله گفت پانصد دینار زر سرخ بیارید و پنج تا دیبا و پنج تا خز و پنج تا یزبون. (ترجمهء اعثم کوفی ص71).


یزبون

[] (اِ) نوعی لباس است : جبله گفت پانصد دینار زر سرخ بیارید و پنج تا دیبا و پنج تا خز و پنج تا یزبون. (ترجمهء اعثم کوفی ص71).


یزبهانتن

[یَ بَ نِ تَ] (هزوارش، مص)(1)به لغت زند و پازند: زمزمه کردن مغان در وقت غذا خوردن. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج).
(1) - هزوارش yazbhonet(a)n, yazb(a)honian پهلوی yashtan (پرستش کردن، قربانی کردن). (از حاشیهء برهان قاطع چ معین).


یزبهانتن

[یَ بَ نِ تَ] (هزوارش، مص)(1)به لغت زند و پازند: زمزمه کردن مغان در وقت غذا خوردن. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج).
(1) - هزوارش yazbhonet(a)n, yazb(a)honian پهلوی yashtan (پرستش کردن، قربانی کردن). (از حاشیهء برهان قاطع چ معین).


یزت

[یَ زَ] (فارسی باستان، اِ) صورت قدیم ایزد در دورهء ساسانی و مذهب زرتشت که به رب النوعهای آفتاب و ماه و آتش و آب و باد اطلاق می شده است. (از ایران باستان ج2 ص1528 و 993 و ج3 ص2529). رجوع به ایزد و یزدان شود.


یزت

[یَ زَ] (فارسی باستان، اِ) صورت قدیم ایزد در دورهء ساسانی و مذهب زرتشت که به رب النوعهای آفتاب و ماه و آتش و آب و باد اطلاق می شده است. (از ایران باستان ج2 ص1528 و 993 و ج3 ص2529). رجوع به ایزد و یزدان شود.


یزته

[یَ زَ تَ] (اِخ)(1) صورت ایزد در اوستا از ریشهء یز(2). (از مزدیسنا و ادب پارسی ص159). رجوع به ایزد و یزدان شود.
(1) - Yazata.
(2) - yaz.


یزته

[یَ زَ تَ] (اِخ)(1) صورت ایزد در اوستا از ریشهء یز(2). (از مزدیسنا و ادب پارسی ص159). رجوع به ایزد و یزدان شود.
(1) - Yazata.
(2) - yaz.


یزد

[یَ] (اِخ) ایزد و خدا. (ناظم الاطباء). با ایزد و یزدان همریشه است و معنی آن پاک و مقدس و درخور تحسین و آفرینندهء خوبیهاست و نام شهر یزد از آن است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ایزد شود.


یزد

[یَ] (اِخ) ایزد و خدا. (ناظم الاطباء). با ایزد و یزدان همریشه است و معنی آن پاک و مقدس و درخور تحسین و آفرینندهء خوبیهاست و نام شهر یزد از آن است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ایزد شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.