یرندج
[یَ رَ دَ] (معرب، اِ) پوست سیاه. (ناظم الاطباء). سختیان و پوست سیاه. (دهار). پوست رنگ شده. (از المزهر سیوطی). در فارسی رنده است و آن پوستی است سیاه. (از المعرب جوالیقی ص16 و 355). رجوع به مادهء قبل و سختیان شود. || کسی که موزه و کفش را سیاه می کند و این زمان وی را واکسی می گویند. (ناظم الاطباء). || سیاهی که بدان موزه را سیاه کنند. (منتهی الارب). در تداول امروزه واکس.