یارمحمدرخنه

[مُ حَمْ مَ رِ نَ] (اِخ) در مجالس النفایس تألیف میرنظام الدین علیشیرنوائی مجلس نهم موسوم به لطائف که دربارهء شعرای معاصر امیر علیشیر است در قسم پنجم آن که درباره شعرائی است که از ارباب هنر بوده اند نام یارمحمدرخنه بدین سان آمده: ملازم ابن حسین میرزا بود ازوست...


یارمحمد شیبانی

[مُ حَمْ مَ شَ] (اِخ)یکی از امرای شیبانی شعبهء بخارا که در حدود سال 957 ه . ق. مطابق 1549 م. در بخارا حکومت میکرد. ازبکان تحت ریاست محمد شیبانی که آخرین لشکرکش معتبر از خاندان چنگیزی است سلسلهء شیبانی را تشکیل دادند و هنگامیکه سه پسر محمود آخرین سلطان...


یارم کردن

[رِ کَ دَ] (مص مرکب)خوابانیدن شاخی از درختی تا از آن درختی دیگر جدا کنند. افکند کردن.


یارم گنبد

[رِ گُمْ بَ] (اِخ) دهی است از بخش حومهء قوچان. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


یارملق

[رِ لِ] (اِ) صاحب النقود العربیه ذیل «اسماء نقود مستحدثه پس از عصر عباسی» آرد: یرملق [ یَ ِر ِل ] سلیمی و بعضی آن را یارملق نویسند اصل آن از ترکی «یارِم» به معنی نیم است و رویهمرفته معنای آن «این نیم» یا «این نیم قرش» و امثال آن...


یارم ماهوت

[رِ] (اِ مرکب) مرکب از «یارم» به معنی نیم + «ماهوت» و یار ماهوت هم در لهجهء عامه گویند و آن نوعی پارچه است.


یارمند

[مَ] (ص مرکب) (از «یار» + پساوند «مند») دوست و اعانت کننده و یاری دهنده. (برهان). یاور و یاوری ده. (انجمن آرا). ممد و معاون و یاریگر. (آنندراج). مساعد. مددکار. معین :
هرکه را بخت یارمند بود
گو بشو مرده را ز گور انگیز.خسروی.
تو با او برو بر ستور نوند
همش راهبر باش...


یارمندی

[مَ] (حامص مرکب) کمک. یاری. همراهی. عون. معاونت. مددکاری :
کنون از من این یارمندی مخواه
بجز آنکه بنمایمت جایگاه.فردوسی.
که همواره پست و بلندی ز تست
به هر سختیی یارمندی ز تست.فردوسی.
چنین داد پاسخ که از ماست گنج
ز شهر شما یارمندی و رنج.فردوسی.
دگر آنکه پرسیدی از مرد دوست
ز هر دوستی یارمندی نکوست.فردوسی.
یارمندی دادن؛...


یارمه

[مَ / مِ] (ترکی، اِ) بلغور. جریش. جشیش. گندم که پزند و خشک کنند و سپس به دست آس خرد کنند.


یارمهماز

[مِ] (ص مرکب) به اصطلاح معلمان معطی و بدین معنی تنها «مهماز» نیز آمده است. (آنندراج) :
همه در کودکی... یارمهماز (؟)
چو سرزد ریش رند و شعرپرداز.
ملافوقی یزدی (از آنندراج).


یارنامج

[مَ] (معرب، اِ مرکب) معرب یارنامه، یارنامج فی المغرب الیارنامج فارسیه وهی اسم النسخه التی فیها مقدار المبعوث قال السراج القزوینی و عن شیخنا ان النسخه التی یکتب فیها المحدث اسماء رواته و اسانید کتبه المسموعه تسمی بذلک. (کشف الظنون ج2 متون 2048). رجوع به یارنامه شود.


یارنامه

[مَ / مِ] (اِ مرکب) کار نیک و نیک نامی. (برهان) (آنندراج) :
چند از این لاف یارنامهء تو
در چنین منزلی کثیف و نژند.سنائی.
یارنامه گزین که برگذرد
اینهمه بارنامه روزی چند.
سنایی (از جهانگیری و رشیدی و آنندراج)(1).
روان حاتم طی گویدش بگاه سخا
که یارنامهء من بیش در جهان مشکن.
عمید لوبکی (از جهانگیری).
(1) -...


یارند

[رَ] (اِ) نفرین. (شعوری ج2 ورق 443). و بیانکی می گوید فارسی است به معنی دشنام و دشنام دادن.


یارند

[رَ] (اِخ) دهی است از بخش نطنز شهرستان کاشان. با 460 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


یارو

(اِ) در تداول عامه، شخصی که نزد گوینده و شنونده هر دو شناخته است به سببی، خواه اختصار کلام و خواه تمایل به آنکه دیگران نشناسندش گفته شود. (از فرهنگ عامیانهء جمال زاده). شخص معهود. فلان. بهمان. شخص معهود میان گوینده و مخاطب. || تعبیری آمیخته به استخفاف چون از...


یاروار

[یارْ] (ص مرکب) ظاهراً مرکب از «یار» + «وار» ادات تشبیه است به معنی یارمانند در رباعی زیر منسوب به شیخ ابوسعید ابوالخیر :
چون باز گرسنه(1) در شکاریم همه
با نفس و هوای یارواریم همه
گر پرده ز روی کارها بردارند
معلوم شود که در چه کاریم همه.
(1) - ن ل: سفید.


یاروج

(ع اِ) شمشیر. || پیکان. و منه قولهم: وقع الیاروج علی الیافوخ اهون من ولایه بعض الفروخ. (منتهی الارب).


یارود

(اِخ) دهی است از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین، با 307 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


یارور

[یارْ وَ] (ص مرکب) (مرکب از «یار» + «ور» پسوند) مددکار. معین :
تو او را به هر کار شو یارور
چنان کن که از تو نماید هنر.فردوسی.


یاروق

(اِخ) ابن خلکان در تاریخ خود آرد: بهاءالدین معروف به ابن شداد در سیره صلاح الدین یاروق را چنین یاد کرده است: یاروق بن ارسلان ترکمانی در میان طایفهء خود مردی بزرگ قدر و پیشوا بود و طایفهء یاروقیهء ترکمانان به وی منسوب است خلقتی عظیم و منظری هائل داشت....



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.