وی
[وُ] (صوت) کلمه ای است که در محل تعجب و حیرت گویند. (برهان). ووی. ظاهراً صورتی از وای باشد.
ویار
(اِ) میل و هوس زنان آبستن. (از ابن البیطار) ویار گاهی به صورت تهوع و استفراغ و گاه به شکل بد آمدن از بعض چیزها و زمانی به صورت اشتها داشتن و هوس چیزی را کردن و آن را بسیار دوست داشتن ظاهر می شود. (فرهنگ لغات عامیانهء جمال زاده)....
ویارانه
[نَ / نِ] (اِ مرکب) آرزوانه، و آن طعامهای خوش طعم و خوشبوی باشد که کسان و آشنایان زنان آبستن، آنان را پزند و فرستند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ویار کردن
[کَ دَ] (مص مرکب) ویار شدن. هوس کردن زن آبستن خوردن چیزهای مخصوص را از غذا و غیر آن. (یادداشت مرحوم دهخدا).
ویان
[وِ] (اِخ) دهی است از دهستان حاجیلو از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج5).
ویایه
[یِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج2).
ویب
[وَ] (ع اِ) وای. کلمهء تحقیر است یا کلمهء وعید مثل ویل، و یقال: ویبک «بالنصب» و ویب لک و ویب لزید «بالرفع» و ویباً له و ویب غیره «بالجر» و ویب زید «بالنصب و الجر» و ویب فلان «بکسر الباء و رفع فلان» عن ابن الاعرابی. اما رفع با...
ویبات
[وَ] (ع اِ) جِ ویبه. (اقرب الموارد). رجوع به ویبه شود.
ویبه
[وَ بَ] (ع اِ) بیست ودو یا بیست وچهار مد است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). کیلی است مردم مصر را، و آن معادل سی رطل بغدادی است اگر گندم ثقیل بود، و چون خفیف باشد معادل است با سی وهفت رطل. ج، ویبات. (ادب الکاتب صولی شطرنجی).
ویتامین
(فرانسوی، اِ)(1) (از: ویتا، زندگی، لاتینی + مین = منبع، فرانسوی) (اصطلاح پزشکی) ماده ای که به مقدار بسیار کم وجودش برای رشدونمو و نگهداری و اعمال و اعضای بدن ضروری است و فقدانش موجب بروز اختلالات مخصوص می گردد. چون بدن قادر به تهیه و ساختن ویتامین نیست علیهذا...
ویترین
(فرانسوی، اِ)(1) قفسهء شیشه ای معرض. || جعبه آینه (در تداول عامه). میزی مجوف که رویهء آن شیشه ای باشد تا آنچه در آن است در معرض دید قرار داشته باشد.
(1) - Vitrine.
ویتنام
[یِ] (اِخ)(1) کشوری که از ترکیب سه ایالت قدیمی آنام(2)، تونکن(3) و کشنشین(4) به وجود آمده و در مشرق شبه جزیرهء هندوچین قرار دارد. وسعت آن 325000 کیلومتر مربع و سکنهء آن 30میلیون نفر است. بیشتر اهالی آن دارای مذهب تائویی و بودایی هستند، در حدود 2میلیون نفر نیز مسیحی...
ویتنام جنوبی
[یِ مِ جَ / جُ] (اِخ)قسمتی از ویتنام که در جنوب مدار 17 درجه قرار دارد و پایتخت آن سایگون می باشد و سکنهء آن 16067136 نفر است. دولت سایگون را ایالات متحدهء آمریکا و انگلستان به عنوان دولت قانونی ویتنام شناخته اند.
ویتنام شمالی
[یِ مِ شَ / شِ / شُ] (اِخ)قسمتی از کشور ویتنام که در شمال مدار 17 درجه قرار دارد و اینک نام رسمی آن کشور جمهوری دموکراتیک ویتنام است. پایتخت آن هانوئی و سکنهء آن 17800000 نفر میباشد. (از فرهنگ فارسی معین).
ویثر
[وَ / وِ ثَ] (اِ) گل سفید را گویند مطلقاً، خواه پنج برگ باشد خواه صدبرگ، و به کسر ثالث هم گفته اند. (آنندراج) (برهان).
ویج
[وَ] (ع اِ) چوب فدان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). گاوجار. (مهذب الاسماء).
ویج
(ص، اِ) ویژ. ویژه.
- ایران ویج؛ ایران مرکزی. کشور ایران.
|| بیج. حرامزاده. سند.
ویجار
(اِ) افزار ترشیهای خیار و بادنجان و نظایر آن از قبیل سبزی ها و دانه های خوشبو چون هل یا سیاه تخمه و نظایر آن، و مجموع را هفته ویجار گویند (در تداول مردم قزوین).
ویجین
(اِ) وجین. درو. واچین. عمل پاک کردن مزرعه از علفهای هرزه. رجوع به وجین شود.
ویجین کردن
[کَ دَ] (مص مرکب)وجین کردن. برکندن فضول گیاه زراعتی. برانداختن علفهای هرزه از بین زراعت. برچیدن و واچین کردن گیاهان زائد و هرزه از میان زراعت. رجوع به وجین کردن شود.