وجری

[وَ را] (اِخ) شهری است در ارمینیه. (منتهی الارب). شهری از ارمنستان که هوایی بسیار سرد دارد. رجوع به معجم البلدان شود.


وجز

[وَ] (ع ص) تیزجنبش سریع الحرکه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). وجزه مؤنث آن است. (منتهی الارب). تیزجنبش تندرونده و سریع الحرکه. (ناظم الاطباء). || زوددهنده. (منتهی الارب). سریع العطا. (از اقرب الموارد). || شتر تندرو. (اقرب الموارد). || سبک و کوتاه از کار و سخن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)....


وجزه

[وَ زَ] (ع ص) مؤنث وجز. (منتهی الارب). یعنی تیزجنبش تندروندهء سریع الحرکه. (ناظم الاطباء). رجوع به وجز شود.


وجس

[وَ] (ع اِ) آواز نرم و صوت خفی. (ناظم الاطباء). آواز نرم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || آنچه در گوش خورد از آواز و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || آواز جماع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || بیم. (منتهی الارب). فزع قلب. (اقرب الموارد). هراس. || (مص) ترسیدن...


وجسان

[وَ] (ع اِ) آنچه در گوش خورد از آواز و جز آن. وَجس. (منتهی الارب). || ترس و بیم و هراسی که از برآمدن بانگ و آواز حاصل شود. (ناظم الاطباء).


وجسان

[وَ جَ] (ع مص) فزع کردن از آنچه در دل واقع شود یا از آواز و جز آن که شنیده گردد. (از اقرب الموارد). رجوع به وجس شود.


وجع

[وَ جَ] (ع اِمص) رنجوری و دردمندی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بیماری. (اقرب الموارد). || (اِ) درد. (اقرب الموارد) (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). دردی که با حس لمس ادراک شود خلاف الم که عام است از وجع و غیر آن . وجع ادراک کردن محسوس منافی است از آنجهت که...


وجع

[وَ جِ] (ع ص) رنجور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دردمند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). صاحب وَجَع. (اقرب الموارد). ج، وَجِعون، وَجعی، وَجاعی، وِجاع، اوجاع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


وجعاء

[وَ] (ع اِ) کون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سافله. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دبر مردم. (مهذب الاسماء).


وجعات

[وَ جِ] (ع ص، اِ) جِ وجعه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المنجد). رجوع به وجعه شود. || جِ وَجِع. (منتهی الارب). رجوع به وجع شود.


وجعون

[وَ جِ] (ع ص، اِ) جِ وَجِع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به وجع شود.


وجعه

[وَ جِ عَ] (ع ص) زن رنجور و دردمند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). ج، وَجاعی، وجعات. (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد).


وجعی

[وَ عا] (ع ص، اِ) جِ وَجِع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به وجع شود.


وجف

[وَ] (ع اِ) نوعی از رفتار شتر و اسب. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (مص) مضطرب و پریشان شدن. (از اقرب الموارد). طپیدن و بی آرام گشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). وجیف. وُجوف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || پوئیدن ستور. (تاج المصادر بیهقی).
-وجف ابل؛ به رفتار وجف رفتن...


وجل

[وَ] (ع مص) چیره شدن بر کسی در ترس. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج).


وجل

[وَ جَ] (ع مص) مَوجَل. ترسیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ترجمان علامهء جرجانی ترتیب عادل بن علی) (ناظم الاطباء). || (اِ) خوف. (اقرب الموارد). ترس و بیم. ج، اوجال. (از اقرب الموارد). گویند: فی قلبه وجل و فی قلوبهم اوجال. (اقرب الموارد) :
این بود همواره چون سیماب لرزان...


وجل

[وَ جِ] (ع ص) مرد ترسناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خائف. (اقرب الموارد). کسی که از وهم ترسان باشد. (آنندراج) (غیاث اللغات). ترسنده.


وجلات

[وَ جِ] (ع ص، اِ) جِ وَجِل. (از اقرب الموارد). رجوع به وجل شود.


وجلون

[وَ جِ] (ع ص، اِ) جِ وَجِل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وجل شود.


وجله

[وَ جِ لَ] (ع ص) مؤنث وَجِل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زن ترسناک. (ناظم الاطباء). ج، وجلات. (اقرب الموارد). رجوع به وجل شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.