وجاب

[وِ] (ع اِ) جِ وَجَب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وجب شود. || ایستادنگاه آب. || (مص) مواجبه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). الزام کردن. (اقرب الموارد). ایجاب کردن. (از اقرب الموارد).


وجاب

[وَجْ جا] (ع ص) ترسو. جبان. (اقرب الموارد). سخت گول بددل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || قلب وجاب، کثیرالخفوق. (اقرب الموارد).


وجابه

[وَجْ جا بَ] (ع ص) ترسو. جبان. (اقرب الموارد). سخت گول بددل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).


وجاح

[وَ] (ع اِ) اجاح. پرده و پوشش. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (مهذب الاسماء). || سنگ تابان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || آب اندک که تگ حوض را پوشاند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آن مقدار آب که بن حوض بپوشد. (مهذب الاسماء). || لقیته ادنی...


وجاح

[وِ] (ع اِ) پرده و پوشش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


وجاح

[وُ] (ع اِ) پرده و پوشش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


وجاد

[وَجْ جا] (ع ص) بسیارخشم. (المنجد). کثیرالغضب.


وجاد

[وِ] (ع اِ) جِ وجد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به معنی ایستادنگاه آب. رجوع به وجد شود.


وجاده

[وِ دَ] (ع اِمص) (اصطلاح رجال و درایه) وجاده آن است که شخصی کتابی یا حدیثی را با خط راوی آن می بیند بدون آنکه خود راوی آن را دیده باشد پس در صورتی که به راوی آن وثوق داشته باشد آن را روایت میکند، طریق روایت آن کتاب و...


وجاذ

[وِ] (ع اِ) جِ وجذ به معنی مغاکی که در آن آب گرد آید و حوض. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وجذ شود.


وجار

[وِ / وَ] (ع اِ) گلهء کفتار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جای گرگ و کفتار. (دهار) (مهذب الاسماء). سوراخ کفتار و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جای ماندن کفتار و گرگ. (غیاث اللغات) (نصاب). ج، اَوجِرَه، وُجُر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) :
سمنزار گشته دیار سلاحف
چمنزار...


وجارش

[وِ رِ] (هزوارش، اِمص) به لغت ژند و پاژند به معنی گدازش و کاهیدن و ضعیف و لاغر شدن باشد. (برهان) (آنندراج). گدازش و کاهش و ضعف و لاغری. (ناظم الاطباء).


وجازت

[وَ زَ] (از ع، اِمص) وجازه. کوتاهی در سخن. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به وجازه شود.


وجازه

[وَ زَ] (ع مص) کوتاه کردن سخن را. (منتهی الارب). کوتاه کردن سخن را با بلاغت. (لسان) (اقرب الموارد). وجز. وُجوز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کوتاه شدن سخن. (المصادر زوزنی). رجوع به وجز و وجوز شود.


وجاع

[وِ] (ع اِ) اوجاع. جِ وَجَع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وجع شود. || جِ وَجَع. (اقرب الموارد). رجوع به وجع شود.


وجاعی

[وَ عا] (ع ص، اِ) جِ وَجِع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وجع شود. || جِ وَجِعَه. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). وجعات. (اقرب الموارد).


وجاف

[وَجْ جا] (ع ص) طپش دل دارنده. کسی که خفقان قلب دارد. (المنجد).


وجاق

[وُ] (معرب، اِ) اوجاق. اجاق. جای آتش. (اقرب الموارد). جایگاه آتش. موقد. || نسق از لشکر و غیر آن. ج، وجاقات. (اقرب الموارد) (المنجد). ج، وجاقات. (اقرب الموارد). این کلمه عربی نیست. (المنجد).


وجاقات

[وُ] (ع اِ) جِ وجاق. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به وجاق شود.


وجال

[وِ] (ع ص، اِ) وجلون. جِ وجل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). مردان ترسناک. (آنندراج).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.