اتاوه

[اَ وَ] (اِخ)(1) نام شهری بهند و نسبت بدان اتاوی باشد و آن از اعمال اگره است، 30500 تن سکنه دارد و در معبر راه آهنی که به اللهآباد منتهی میشود واقع است.
(1) - Etava. Etawah.


اتاوی

[اَ] (ع اِ) جِ اِتاوَه.


اتاوی

[اَ وا] (ع اِ) جِ اِتاوَه.


اتاوی

[اَ] (ص نسبی) از مردم اَتاوه. اهل شهر اَتاوه.


اتاوی

[اَ وی ی] (ع ص، اِ) مرد غریب در میان جماعتی. غریب. || سیل اتاوی؛ سیل که باران آن در جای دور فروباریده باشد. || جویچه که از نهری بزمین خود آرند. || مسافری که وطنش معلوم نبود.


اتاویات

[اَ وی یا] (ع ص، اِ) زنان مسافر بعیده الاوطان.


اتاویه

[اَ] (ع ص، اِ) جِ اتیاه و توه و تیه.


اتای

[ ] (اِخ) (بمعنی عنقریب) اول، مرد جِتّی که هنگام یاغیگری ابشالوم وی در لشکر داود صاحب رتبه و امتیاز شده. دوم، شخصی بن یامینی و یکی از شجاعان داود. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.


اتئاد

[اِتْ تِ آ] (ع مص) آهستگی نمودن. یقال : اتئد فی امرک؛ ای تثبّت. (منتهی الارب).


ات اقل

[اِ تِ اُ] (اِخ) (قاموس الاعلام). رجوع به ات اکلس شود.


ات اکل

[اِ تِ اُ] (اِخ) رجوع به ات اکلس شود.


ات اکلس

[اِ تِ اُ لِ] (اِخ)(1) برادر پلی نیسس(2) و پسر اُدیپوس بود. ات اکلس و پلی نیس از کودکی یکدیگر را دشمن میداشتند و تشنهء خون هم بودند و آن کینه از بطن مادر آغاز شده بود. پس از مرگ اُدیپوس مقرر شد که هر یک از آن دو یک...


اتب

[اِ] (ع اِ) جامه ای که از میان قواره برگیرند و در گردن اندازند بی آستین و بی گریبان. || پیراهن بی آستین و بی گریبان. (مهذب الاسماء). دواج. شاماکچه. چادری که زنان از میان چاک زده پوشند بی گریبان و آستین. || پیراهن زنان. || هر جامه که کوتاه...


اتب

[اَ تَب ب] (ع ن تف) اَخسر.
-امثال: اَتَبُّ من ابی لهب؛ زیانکارتر از بولهب.


اتبا

[اَ] (اِ) بلغت زند و پازند تیر باشد که بعربی سهم گویند. (برهان).


اتباب

[اَ] (ع ص، اِ) جِ تابّ. مردان بزرگ. || مردان ضعیف. || اشتران و خران پشت ریش.


اتباب

[اِ] (ع مص) سست و ضعیف گردانیدن.


اتباع

[اَ] (ع ص، اِ) جِ تابع. تبع. پس روان. پس روندگان. تابعین. پیروان : صندوق های شکاری برگشادند تا نان بخوردند و اتباع و غلامان و حاشیه همه بخوردند. (تاریخ بیهقی). بخدمت پادشاه نبوده است و عادت و اخلاق ایشان پیش چشم نمی دارد که سروکار نبوده است او را...


اتباع

[اِ] (ع مص) پیروی کردن. از پی رفتن. از پی فراشدن. (تاج المصادر بیهقی). پس روی کردن. در پی رفتن. از پس فراشدن. || بازپس داشتن. در پی داشتن. || دررسانیدن. (زوزنی). || واپس کردن. (زوزنی). || در پی فرستادن. || رسیدن بکسی. دررسیدن. (تاج المصادر بیهقی). از پس دررسیدن....


اتباع

[اِتْ تِ] (ع مص) پس روی کردن. در پی رفتن و رسیدن بکسی. (منتهی الارب). || برات گرفتن. (منتهی الارب). حواله گرفتن.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید