اتابکان الجزیره و شام
[اَ بَ نِ اَ جَ رَ وَ] (اِخ) یا امرای زنگی (521 - 648 ه . ق.). اتابک عمادالدین زنگی پسر آق سنقر حاجب یکی از غلامان ترک ملکشاه بود که از سال 478 تا 487 ه . ق. در حلب از جانب تتش نیابت می کرد و در آخر...
اتابکان بوری
[اَ بَ نِ] (اِخ) رجوع به اتابکان دمشق شود.
اتابکان دمشق
[اَ بَ نِ دِ مَ] (اِخ) یا آل بوری (497 - 549 ه . ق.). طغتکین از جمله رؤسای لشکری سلجوقیان که به مقام اتابکی بعض شاهزادگان این خاندان رسیده و مدتی نیز خود زمام امور را بدست گرفته بود یکی از ممالیکی است که سلطان تتش او را آزاد...
اتابکان سنجار
[اَ بَ نِ سَ] (اِخ)(566-617 ه . ق.). رجوع به اتابکان الجزیره و شام شود.انقراض این شعبه بدست ایوبیان صورت گرفت. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص145 شود.
اتابکان شام
[اَ بَ نِ] (اِخ) (541 - 577 ه . ق.). رجوع به اتابکان الجزیره و شام شود. اتابکان سنجار در 577 ه . ق. و ایوبیان در 579 ه . ق. جای این سلسله را گرفتند. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص145 شود.
اتابکان فارس
[اَ بَ نِ] (اِخ) یا سلغریان که از 543 تا 686 ه . ق. در فارس حکومت راندند. سلغر رئیس یکدسته از ترکمانان بود که با طایفهء خود بخراسان کوچ کرد و پس از یک دوره تاخت و تاز بخدمت طغرل بیک پیوست و نزد او رتبهء حاجبی یافت. این...
اتابکان لرستان
[اَ بَ نِ لُ رِ] (اِخ)صاحب حبیب السیر آرد: لرستان منقسم به دو قسمت لر بزرگ و لر کوچک است و منشأ این تقسیم و وجه تسمیه آنکه در قدیم ألایام دو برادر بودند بزرگ بدر نام داشت و کوچک ابومنصور معاصر یکدیگر در دو موضع از آن ولایت ایالت...
اتابکان لرستان
[اَ بَ نِ لُ رِ] (اِخ) (لر بزرگ) یا امرای هزاراسپی. سلسله ای از امرای لرستان که از 543 تا 740 ه . ق. بدانجا حکومت کرده اند. مؤسس این سلسله ابوطاهر است که او را اتابک سلغری برای رفع طغیان لر بزرگ در سال 543 ه . ق. به...
اتابکان لرستان
[اَ بَ نِ لُ رِ] (اِخ)(لر کوچک) شعبهء لر کوچک اگر چند نفر امیر معتبر از میان ایشان برخاسته و مدت امارتشان نیز طویل تر بوده ولی هیچوقت اسم و رسم لر بزرگ را پیدا نکرده اند. طوایف لر کوچک قبایلی بودند مخلوط از کردان آسیای صغیر و لران ایرانی...
اتابکان موصل
[اَ بَ نِ مَ / مو صِ] (اِخ)(521 - 631 ه . ق.). رجوع به اتابکان الجزیره و شام شود. این سلسله را مغول برانداختند. رجوع به طبقات سلاطین اسلام صص144 - 145 و رجوع به قاموس الاعلام مادهء اتابکان عراق شود.
اتابکی
[اَ بَ] (حامص مرکب) مقام و رتبهء اتابک.
اتابکی
[اَ بَ] (اِخ) تیره ای از عشیرهء بسجاق چهارلنگ بختیاری.
اتابیک
[اَ بَ / بِ] (ترکی، ص مرکب، اِ مرکب) بمعنی اتابک: ملک رفته و اتابیک خفته. (عقدالعلی).
اتات
[اَ] (اِخ) نام کوهی. || از اعلام زنان عرب از جمله نام مادر قیس بن ضرار از قبیلهء بکربن وائل.
اتاتین
[اَ] (ع اِ) جِ اتّون.
اتاحه
[اِ حَ] (ع مص) تقدیر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). اندازه کردن.
اتاد
[اِ] (ع اِ) رسنی که پای گاو بدان بندند گاه دوشیدن.
اتار
[اَتْ تا] (اِ) رشتهء کمند. رجوع به اَتَر شود.
اتاره
[اِ رَ] (ع مص) زَدَن با. || تیز نگریستن در. || در پی کسی نگران ماندن. یقال اترت النظر؛ یعنی در پی نگران ماندم. || بازبگردانیدن یکبار پس از دیگر. یقال فلان یتار علی ان یؤخذ؛ ای یدار. || بیم کردن.
اتازونی
[اِ] (اِخ)(1) (از اِتا، ملک ها + اونی، متّحده) نام مملکتی بزرگ واقع در آمریکای شمالی که آنرا دول متحده و جمهوری متحده نیز گویند. پایتخت این ملک واشنگتن است.
وضع طبیعی و حدود آن: ممالک متحدهء آمریکای شمالی که بین 26 و 49 درجهء عرض شمالی واقع شده موقع مهمی...
