اتآد
[اِتْ تِ] (ع مص) آهستگی کردن.
اتآر
[اِتْ] (ع مص) اِتآر بصر؛ تیز نگریستن. (تاج المصادر بیهقی). || در پی کسی نگران ماندن. || زدن کسی را بچوب دستی و عصا.
اتآس
[اِتْ تِ] (ع مص) نومید شدن. ناامیدی. نمیدی. نومیدی.
اتآق
[اِتْ] (ع مص) پر کردن. (تاج المصادر بیهقی). پر کردن حوض و مشک و آوند از آب. || اتآق قوس؛ تمام کشیدن کمان را.
اتآم
[اِتْ] (ع مص) توأم زادن. دو فرزند بیک شکم آوردن. دو بیک شکم زادن. (زوزنی). دوگانه زادن. دوغلو زائیدن. || ذبح کردن گوسپند تئمه. || افضاء مرأه.
اتا
[اَ] (ترکی، اِ) در ترکی بمعنی پدر است و در بعض کلمات چون مزید مقدمی آید، مانند اتابک و اتابای و اتاتورک و در بعض لهجه ها به ألف ممدوده تلفظ شود (آتا).
اتا
[اَ] (ع مص) تیر انداختن بکسی.
اتا
[اُ] (اِ) تلخه.
اتا
[اُ] (ع اِ) جِ اتاوه.
اتاء
[اَ / اِ] (ع اِ) حاصل و درآمد هر چیز از حبوب و از بار خرمابن و نتاج حیوان و شیر آنها: کَم اِتاء ارضک؛ چند است حاصل زمین تو؟
- ارض ذات اتاء؛ زمین برومند. (مهذب الاسماء).
اتاء
[اِ] (ع مص) بار دادن خرما و کشت. (تاج المصادر بیهقی). برآمدن بار نخل و درخت یا ظاهر شدن صلاح آن یا بسیار گردیدن بارِ آن. (منتهی الارب). || برآمدن نمای یعنی افزون شدن بچه یا شیر ماشیه.
اتاء
[اَ] (ع اِ) چوب یا برگ که در جوی افتد. ج، اُِتیّ، اِتاء. (منتهی الارب). || غلهء زمین. || میوهء درخت خرما. (از منتهی الارب).
اتاء
[اِ] (ع اِ) جِ اَتاء و اَتیّ.
اتاب
[اِ] (ع اِ) جِ اِتب.
اتابای
[اَ] (اِخ) آتابای. نام طایفه ای از ترکمانان ساکن ایران مرکب از دو هزار خانوار و از آق قلعه و گرسان تا اَترک یورت آنان است.
اتابک
[اَ بَ] (ترکی، ص مرکب، اِ مرکب)مرکب از دو کلمهء ترکی اتا بمعنی پدر و بک شاید مخفف بیوک بمعنی بزرگ یا پدر بزرگ. || لالا و مؤدب و مربی کودک، بالخاصه شاهزادگان. || وزیر بزرگ. || پادشاه. || اتالیق، یعنی پدرخوانده :
با یتیمی چو مصطفی میساز
چه کنی جبرئیل اتابک...
اتابک
[اَ بَ] (اِخ) ابن شمس الدین محمد صاحبدیوان که به سال 683 ه . ق. با سه برادر خود یحیی و فرج الله و محمود به امر ارغون خان کشته شد. رجوع به تاریخ مغول صص233 و 235 شود.
اتابکان آذربایجان
[اَ بَ نِ ذَ] (اِخ)سلسله ای از اتابکان که از 531 تا 622 ه . ق. در آذربایجان حکومت رانده اند. ایلدگز از غلامان ترک قبچاقی سلطان مسعود پادشاه سلجوقی عراق در دربار این پادشاه بدان درجه ارتقا یافت که با خواهر زن سلطان در حکومت آذربایجان شریک شد پسرش...
اتابکان اربل
[اَ بَ نِ اَ بِ] (اِخ) یا امرای بکتکینی. (539 - 630 ه . ق). در سال 539 ه . ق. عمادالدین زنگی یکی از سران لشکری ترک خود را که زین الدین علی کوچک بن بکتکین نام داشت بنیابت حکومت موصل فرستاد و در 544 ه . ق. سنجار...
اتابکان الجزیره
[اَ بَ نِ اَ جَ رَ] (اِخ)(576 - 648 ه . ق.). رجوع به اتابکان الجزیره و شام شود. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص145 شود.
