اتباع
[اِ] (ع مص) پیروی کردن. از پی رفتن. از پی فراشدن. (تاج المصادر بیهقی). پس روی کردن. در پی رفتن. از پس فراشدن. || بازپس داشتن. در پی داشتن. || دررسانیدن. (زوزنی). || واپس کردن. (زوزنی). || در پی فرستادن. || رسیدن بکسی. دررسیدن. (تاج المصادر بیهقی). از پس دررسیدن. || دو لفظ پی یکدیگر آوردن بر یک روی و لفظ ثانی تأکید معنی لفظ اول باشد، مانند حسن بسن، قبیح شقیح. || برات دادن بر کسی. (منتهی الارب). حواله کردن چیزی با کسی. (تاج المصادر بیهقی).