ابید

[اَ] (ع ص) جاوید.
-اَبَدالاَبید و اَبیدالاَبید؛ همیشه.
- || هیچگاه.


ابید

[اَ] (اِ) نام گیاهی است.


ابیداد

[اَ] (اِ مرکب) پاره ای لغت نامه های فارسی این کلمه را معنی بیداد داده و به بیت ذیل سوزنی تمسک کرده اند، و شاهد دیگری دیده نشده است :
ستمکاره یار است و من مانده عاجز
که تا با ابیداد او چون کنم چون.
سوزنی.
لیکن در تذکرهء تقی الدین و نیز دو...


ابیدقلیس

[ ] (اِخ) این صورت در تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک آمده است (ص15 و 198 و 203 و 258) و در ص15 ترجمهء او منعقد است. لیکن این صورت مصحف انباذقلس(1) است. رجوع به انباذقلس شود.
(1) - Empedocle.


ابیده

[اَ دَ] (اِخ) نام منزلی از منازل ازدالسّراه. و ابن موسی گوید: ابیده از دیار یمانیین است میان تهامه و یَمن.


ابیدیمیا

[اِ] (معرب، اِ)(1) (از یونانی اِپی، روی. بالای. فوق. بَر + دِمُس، قوم) اِبیذیمیا. آبی ذیمیا. (قفطی). وبا. مرگامرگی. سوفه. مرض ساری. مرض وافده. امراض ساریه. امراض وافد. مرگ و میر. || در حیوان، یوت. مرگی. سوفه. سواف(2). آفت. || میهمانی و سوری خویشاوندی یا دوستی را در بازگشت از...


ابیر

[اَ] (اِ) بلغت زند و پازند پیراهن و قمیص. (برهان).


ابیر

[اَ] (اِ) دلو آب. || شرارهء آتش. (شعوری). و این کلمه بمعنی دوم مصحف ابیز است.


ابیر

[اَ] (اِخ) نام چشمه ای است از بنی اُبیر از نواحی هجر پائین احسّا. (مراصد). || موضعی است به بلاد غطفان. و گویند آبیست بنی القین بن حسر را. (مراصد). || نام ابن العلاء محدّث.


ابی رام

[اَ] (اِخ)(1) (پدر عالی) نام دوتن به بنی اسرائیل: اول سرداری از بنی رَأوبن. که در دشت با قارون(2) و داثان و غیره همداستان شد و تسلط و اقتدار موسی را ناچیز انگاشتند. رجوع به سفر اعداد تورات فصل 16 شود. دوم پسر هیل که در جوانی بترغیب پدر جسارت...


ابیرد

[اُ بَ رِ] (اِخ) مردی بود از حمیر که به قبیلهء بنی سلیم رفت و کشته شد.


ابیرد

[اُ بَ رِ] (اِخ) ابن معذر. یکی از شعرای ابتداء دولت اموی است. او به اکابر و ملوک نپیوست و در قبیلهء خویش میزیست و اشعاری نهایت دلنشین دارد و از جمله این دو بیت از مرثیهء بلیغهء او که در وفات برادر خویش گفته است:
تطاول لیلی لم انمه تقلباً
کأنّ...


ابیرد

[اُ بَ رِ] (اِخ) ابن هَرثمه عذری. شاعری از عرب. و بعضی نام او را اربد گفته اند.


ابیرد

[اُ بَ رِ] (اِخ) یربوعی. نام شاعری از عرب.


ابیرق

[اُ بَ رِ] (ع اِ مصغر) مصغر استبرق بحذف سین و تاء.


ابی رنج

[اَ رَ] (ص مرکب، ق مرکب)بی رنج. مستریح :
تو زین پندها هیچگونه مگرد
چو خواهی که مانی ابی رنج و درد.
فردوسی.


ابیره

[اُ بَ رِهْ] (ع اِ مصغر) مصغر ابراهیم.


ابیز

[اَ] (اِ) جرقّه. سقط. شَرَر. شرار. شراره. ستارهء آتش. خدرَه. خدرک. کاووس. لَخشه. سونش. لخچه. خُدرَه. اَبلک. ابیزَک. و آن آتش خرد است که از هیمهء سوزان یا اخگر جهد. و آبیز، آییز، آبید، ابید، ابیر، آیژ، آییژ، آبیر و صور دیگر همه مصحف این کلمه اند :
هست ز آهم...


ابیس

[اَ] (اِخ)(1) آپیس. هاپی. گاو نر که مصریان قدیم آنرا مظهر اتم الوهیت در صورت حیوانی گمان می بردند. و وی را از نژاد رب النوع اُزیریس و نیز فتاح میشمردند. این گاو بایستی بر پیشانی علامت و نشان هلالی سپید و بر پشت صورت عقاب یا کرکسی و زیر...


ابیشاج

[اَ] (اِخ) رجوع به ابی شک شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

بازی ادبی بِیتاس

💫 بیتاس، جایی که شعر، بازی و احساس در کنار هم معنا پیدا می‌کنند.

مشاهده و دانلود

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید