ابن نصر
[اِ نُ نَ] (اِخ) ابوالحسن علی. متوفی به سال 376 ه . ق. از ادبای وقت خویش و از کتب اوست: کتاب البراعه و کتاب صحبه السلطان.
ابن نصوح فارسی
[اِ نُ نَ حِ] (اِخ)شاعری از مردم شیراز و از بزرگ زادگان فارس، بروزگار سلطان ابوسعیدخان و ده نامهء او که به نام خواجه غیاث الدین محمد بن رشید وزیر کرده مشهور است.
ابن نطرونی
[اِ نُ نَ] (اِخ) ابوالفضل عبدالمنعم بن عبدالعزیز اسکندری. شاعر معروف. او در دربار ناصر عباسی میزیست و کرّتی از طرف خلیفه بسفارت نزد امیر میورقه(1) یحیی بن عافیه رفت و مدتی بدانجا بود. پس از بازگشت نظارت بیمارستان عضدی بدو دادند. ابن نطرونی از شعرای معروف زمان خویش است....
ابن نعش
[اِ نُ نَ] (اِخ) هر یک از سه ستارهء دب اکبر و اصغر و مجموع آنها را بنات النعش گویند.
ابن نفی
[اِ نُ نَ فی ی] (ع ص مرکب، اِ مرکب) آنکه او را پدر از خانه برانده است.
ابن نفیس
[اِ نُ نَ] (اِخ) علاءالدین ابوالحسن علی بن ابی الحزم علاءالدین بن النفیس مصری قرشی. او طب را نزد ابن الدخوار به دمشق آموخت و نیز بتحصیل علم نحو و فلسفه و حدیث پرداخت و سپس بتدریس و تألیف آغاز کرد. وی در طب بزمان خویش شهرتی بسزا داشت و...
ابن نفیله
[اِ نُ نَ لَ] (ع ص مرکب، اِ مرکب) ابن اَمه. ابن زومله. پسر داه.
ابن نقطه
[اِ نُ نُ طَ] (اِخ) ابوبکر محمد بن عبدالغنی بن ابی بکر شجاع. محدث حنبلی. لقب او معین الدین است. پدر او عبدالغنی حافظ رحّال حنبلی از علماء معروف بایثار و قناعت بود و در سال 583 ه . ق. به بغداد درگذشت. محمد در طلب حدیث و اکتساب از...
ابن نقطه
[اِ نُ نُ طَ] (اِخ) کنیت ابوزید مترجم است. رجوع به ابوزیدبن نقطه شود.
ابن نقیب
[اِ نُ نَ] (اِخ) ناصرالدین حسن بن شاور نفیسی. ادیب و شاعر مصری. او راست: کتاب منازل الاحباب و منازه الالباب در دو مجلد. وفات او687 ه . ق. بوده است.
ابن نقیب
[اِ نُ نَ] (اِخ) جمال الدین ابوعبدالله محمد بن سلیمان. اصلاً ایرانی از مردم بلخ. وی در بیت المقدس پرورش یافت و سپس چندی به مصر در مدرسهء عاشوریه تدریس داشت. و او را تفسیری است کبیر مشتمل بر لغات و قراآت و اسباب نزول و جز آن. مولد او...
ابن نکیر
[اِ نُ نُ کَ] (اِخ) محدثی است.
ابن نما
[اِ نُ نَ(1)] (اِخ) نظام الدین احمد فرزند نجیب الدین ابوابراهیم محمد. از فقهای شیعه.
(1) - «نما» به فتح و کسر و ضم اول آمده است.
ابن نما
[اِ نُ نَ] (اِخ) نجم الدین جعفربن شمس الدین محمد بن جعفر فرزندزادهء نجم الدین جعفربن محمد. او راست: کتاب منهج الشیعه.
ابن نما
[اِ نُ نَ] (اِخ) نجم الدین جعفربن محمد فرزند نجیب الدین ابوابراهیم محمد. فقیه و محدث. او راست: کتاب مثیرالاحزان و کتابی در اخبار مختاربن ابی عبیدهء ثقفی.
ابن نما
[اِ نُ نَ] (اِخ) جلال الدین حسن فرزند نظام الدین احمد. فقیه شیعی.
ابن نما
[اِ نُ نَ] (اِخ) نجیب الدین ابوابراهیم محمد بن جعفربن محمد بن نمای حلی ربعی. فقیه شیعی. او شاگرد ابن ادریس و استاد محقق صاحب شرایع است. وفات او به 645 ه . ق. بوده است.
ابن نمیر
[اِ نُ نَ] (ع اِ مرکب) شب باماهتاب. لیل مقمر. مهتاب شب.
ابن نوبخت
[اِ نُ نَ بَ] (اِخ) ابوالحسن علی بن احمد. رجوع به آل نوبخت شود.
ابن نوح
[اِ نُ] (اِخ) محمد بن ایوب اندلسی غافقی. مقری و محدث. او از فقهای مالکی است و وفات وی به سال 608 ه . ق. بوده است.