ابن میثم
[اِ نُ مَ ثَ] (اِخ) کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی. یکی از فضلای علما و متکلمین ماهر. وفات او به سال 679 ه . ق. ابن طاوس سید عبدالکریم بن احمد و نیز مفیدالدین بن جهم از او روایت کنند. و خواجهء طوسی علیه الرحمه او را...
ابن میمون
[اِ نُ مَ مو] (اِخ) رجوع به موسی بن میمون... شود.
ابن نابل
[اِ نُ بِ] (ع ص مرکب، اِ مرکب) نابل بن نابل. زیرک پسر زیرک.
ابن ناجیه
[اِ نُ یَ] (اِخ) محمد. مهندس و مترجم. او راست: کتاب المساحه. (ابن الندیم).
ابن ناظر
[اِ نُ ظِ] (اِخ) رجوع به ابن ابی الاحوص شود.
ابن ناظم
[اِ نُ ظِ] (اِخ) بدرالدین محمد بن محمد بن مالک. ادیب نحوی، فرزند ابن مالک صاحب الفیه. او علاوه بر ادب در فقه و اصول نیز دست داشت. و علوم ادبیه را در شام نزد پدر آموخت و پس از نقار و کدورتی میان پسر و پدر به بعلبک رفت...
ابن ناعمه
[اِ نُ عِ مَ] (اِخ) عبدالمسیح بن عبدالله الحمصی یا الرهاوی الناعمی. از نقله و مترجمین به عربی و سریانی است. او راست شروح اسکندر افرودیسی بر سوفسطیقای ارسطو به سریانی. و ترجمهء قسمت دوم شروح اسکندر بر طبیعیات و ترجمهء جزء اخیر یعنی چهارمقالهء آخر از تفسیر یحیی النحوی...
ابن ناقیا
[اِ نُ] (اِخ) ابوالقاسم عبدالله بن محمد بغدادی. ادیب و لغوی. او دیوان رسائل و انشاآت و اشعار و چند مقاله دارد.کتاب الجمان فی تشبیهات القرآن از تألیفات اوست و کتاب اغانی را نیز مختصر کرده. مولد او به سال 410 ه . ق. و وفات در 485 بوده است.
ابن نباته
[اِ نُ نُ تَ] (اِخ) عبدالرحیم بن محمد بن اسماعیل حذاقی فارقی. مولد او بمیافارقین به سال 335 ه . ق. و وفات او هم بدان شهر در 374 بوده است. او بدربار سیف الدوله بحلب میزیست و منصب خطابت حلب داشت و وی را آنگاه که سیف الدوله به...
ابن نباته
[اِ نُ نُ تَ] (اِخ) ابونصر عبدالعزیزبن عمر سعدی. شاعر معروف عرب. مداح سیف الدوله بن حمدان و بعض اکابر و وزرای زمان خویش. او بسیاحت بلاد شوق داشت و بسیار شهرها بگردید و گویند در ری ابن عمید را مدح گفت. مولد او در 327 ه . ق. و...
ابن نباته
[اِ نُ نُ تَ] (اِخ) قاضی جمال الدین یا شهاب الدین ابوبکر محمد بن محمد بن محمد بن حسن قرشی اموی. از خاندان عبدالرحیم ابن نباته. مولد او بمیافارقین به سال 686 ه . ق. و از 716 به بعد در دمشق و گاهی در حماه نزد ابوالفداء مورخ مشهور...
ابن نتیمان
[اِ نُ ؟] (اِخ) شرف الدوله سلیمان همدانی متوطن اربل. شاعر و ادیب عرب. وفات او به سال 686 ه . ق. بوده است.
ابن نجار
[اِ نُ نَجْ جا] (اِخ) ابراهیم بن سلیمان. شاعر و ادیب و محدث. مولد به دمشق به سال 590 ه . ق. او بحلب و بغداد و اسکندریه رفت و مدتی کاتب امجد صاحب حلب و چندی نقیب الاشراف اسکندریه بود. اشعار و رسائلی ازو مانده است.
ابن نجار
[اِ نُ نَجْ جا] (اِخ) حافظ محب الدین ابوعبدالله محمد بن محمودبن حسن بن هبه الله. ادیب و مورخ و محدث. مولد او بغداد به سال 578 ه . ق. مدت بیست وهفت سال بسفرهای علمی و بسیاحت گذرانید و بسیاری از بلاد اسلام را بدید و درک صحبت عده...
ابن نجار
[اِ نُ نَجْ جا] (اِخ) ابوالحسین محمد بن جعفربن محمد تمیمی کوفی. مورخ و نحوی. مولد او به سال 303 ه . ق. در کوفه. وی از شاگردان ابن درید و نفطویه است. او راست کتابی در تاریخ کوفه و کتابی در نحو. وفات در 402.
ابن نجیم
[اِ نُ نُ جَ] (اِخ) زین العابدین بن ابراهیم بن نجیم مصری. فقیه حنفی. تألیفات او در فقه معروف است و مهمترین آنهاست: الاشباه و النظائرالفقهیه علی مذهب الحنفیه(1)و البدرالرائق، شرح بر کتاب مشهور کنزالدقایق نسفی در هشت جلد(2). الفتاوی الزینیه و جز آن. وفات او به سال 970 ه...
ابن نجیه
[اِ نُ ؟] (اِخ) از شاگردان ابوالربیع حامدبن علی. یکی از صُنّاعِ آلات فلکیه. (ابن الندیم).
ابن نجیه
[اِ نُ نُ جَیْ یَ] (اِخ) علی بن نجا. واعظ مشهور. او از علمای حنبلیان است.
ابن نخله
[اِ نُ نَ لَ] (ع ص مرکب) دَنی. ناکس.
ابن نصر
[اِ نُ نَ] (اِخ) ابوعلی حسن بن علی عبدی ملقب به همام. شاعری شیعی از مردم واسط. در دمشق و گاهی بغداد اقامت داشت و بعض بزرگان وقت را مدح می گفت و سپس بخدمت امجد فرمانروای بعلبک پیوست. وفات او به سال 596 ه . ق. بوده است.