ابن قلیته
[اِ نُ ؟] (اِخ) مصحف ابن فلیته. رجوع به ابن فلیته ابوالعباس ... شود.
ابن قم
[اِ نُ قُ] (اِخ) شاعری ادیب، و رسالهء او که بصاحب سبا ابوحمیر نوشته مشهور است.
ابن قنان
[اِ نُ ؟] (اِخ) رجوع به خلف بن یوسف الدستمیسانی شود.
ابن قنبر
[اِ نُ قَمْ بَ] (اِخ) حکم بن محمد مازنی. از مشاهیر شعرا در دولت عباسیان به نیمهء مائهء دوم هجری. مولد او بصره است. وی را با مسلم ولید انصاری شاعر مهاجاتی معروف است. و ابن الندیم گوید او را پنجاه ورقه شعر است.
ابن قنصوه
[اِ نُ ؟] (اِخ) محمد بن قنصوه بن صادق، تلمیذ سیوطی. او راست: کتاب السحرالحلال من ابداع الجلال. مراتع الالباب فی مرابع الاَداب.
ابن قنفذ
[اِ نُ قُ فُ] (اِخ) ابوالعباس احمدبن حسن بن علی بن خطیب بن قنفذ. از مردم قسنطینه و او قضای آن شهر داشت و در نیمهء اول مائهء نهم هجری میزیست. او راست: کتاب الفارسیه فی مبادی الدوله الحفصیه (از سال 461 تا 804 ه .ق .). و شرح الطالب...
ابن قوال
[اِ نُ قَوْ وا] (ع ص مرکب، اِ مرکب) مرد فصیح و نیکوسخن.
ابن قوام
[اِ نُ قَ] (اِخ) ابوبکر بالسی صوفی. متوفی به سال 658 ه .ق .
ابن قوسین
[اِ نُ ؟] (اِخ) طبیبی یهودی الاصل که سپس مسلمانی گرفته و کتابی به نام مقاله فی الرد علی الیهود نوشته است.
ابن قوطیه
[اِ نُ طی یَ] (اِخ) ابوبکر محمد بن عمر بن عبدالعزیزبن ابراهیم بن عیسی بن مزاحم. پدرش از مردم اشبیلیه و مولد و منشأ او قرطبه است. وی در اشبیلیه حدیث و ادب آموخت و در لغت و حدیث و فقه و تاریخ، خاصه تاریخ اشبانیه (اسپانیا)(1)و رجال آن ناحیت...
ابن قولویه
[اِ نُ یَ / لِ وَیْهْ] (اِخ)ابوالقاسم جعفربن محمد بن موسی بن قولویهِ قمی بغدادی. محدث شیعی، شاگرد ابوجعفر کلینی و استاد مفید. در فهرست نجاشی نام مؤلَّفات کثیرهء او آمده، و از آن جمله است کامل الزیاره. وفات او به سال 368 ه .ق . در بغداد و مدفن...
ابن قیس الرقیات
[اِ نُ قَ سِرْ رُ قَیْ یا](اِخ) عبیداللهبن قیس قرشی. شاعری معاصر خلفای بنی امیه. او به اول ازجملهء عبدالله بن زبیر بود و پس از کشته شدن کسان او و مصعب بن زبیر در واقعهء حرّه چندی متواری زیست و سپس به امویان پیوست. دیوان او را سُکری گرد...
ابن قیم الجوزیه
[اِ نُ قَیْ یِ مِلْ جَ زی یَ] (اِخ) شمس الدین ابوعبدالله محمد بن ابی بکر حنبلی، شاگرد و پیرو ابن تیمیه. بعدم خلود عذاب عُصات معتقد بود و زیارت مسجد خلیل (حبرون) را حرام میشمرد و بدین سبب دستگیر و محبوس گردید. او را کتب بسیار است، ازجمله: کتاب...
ابن کاکویه
[اِ نُ یَ] (اِخ) محمد بن دشمن زیاربن کاکویه، مکنی به ابوجعفر و ملقب به علاءالدوله. او خالوزادهء مجدالدولهء دیلمی است و کاکو بدیلمی به معنی خالو باشد. در سال 398 ه .ق . از دست دیالمه حکومت اصفهان داشت و در 414 پس از خلع سماءالدوله همدان را بقلمرو...
ابن کامل
[اِ نُ مِ] (اِخ) ابوبکر احمدبن کامل بن خلف بن شجره. مولد او بسرّمن رأی. یکی از مشاهیر علوم قرآن و مفتی در بسیاری از علوم. او در فقه پیرو مذهب محمد بن جریر طبریست. و او راست: کتاب غریب القرآن. کتاب القراءات. کتاب التقریب فی کشف الغریب. کتاب موجزالتأویل....
ابن کثیر
[اِ نُ کَ] (اِخ) عبدالله بن کثیر، مکنی به ابوسعید و یا ابوبکر. یکی از قراء سبعه از قراء مکه در طبقهء دویم. از موالی عمروبن علقمه الکنانی و او از ابناء فارس یمن است که کسری برای طرد حبشه با کشتی به یمن فرستاد. وفات او به سال 120...
ابن کثیر
[اِ نُ کَ] (اِخ) عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن کثیر قرشی بُصروی(1) شافعی. از پیروان ابن تیمیه. مولد او در سال 701 ه .ق . به دمشق و وفات به 774 بوده است. در دمشق کسب علم و استماع حدیث کرده و در 748 بمسجد ام صالح و سپس در اشرفیه...
ابن کثیر
[اِ نُ کَ] (اِخ) محمد بن کثیر الفرغانی(1)، ملقب به حاسب، از مردم صغد. منجم فاضل ایرانی و مقدم در صناعت خویش، معاصر مأمون عباسی. او بامر خلیفه در تصحیح زیج بطلمیوس مشارکت داشت. او راست: کتاب الفصول. کتاب اختیارالمجسطی. کتاب عمل الرخامات(2). رساله ای در اسطرلاب. کتاب فی الحرکات...
ابن کرنیب
[اِ نُ کَ / کِ / کُ] (اِخ)ابواحمد یا ابوالحسن حسین بن اسحاق بن ابراهیم بن یزید کاتب. از بزرگان متکلمین بغداد و پیرو مذهب فلاسفهء طبیعیین، در نهایت فضل و معرفت و آگاهی بعلوم طبیعیهء قدیمه. و او را تصانیفی است، ازجمله: کتاب الرد علی ثابت بن قره فی...
ابن کرنیب
[اِ نُ کَ / کِ / کُ] (اِخ)ابوالعلاءبن اسحاق بن ابراهیم بن یزید کاتب، برادر حسین بن اسحاق متکلم. مهندس و ریاضی، و او استاد ابوعمرو مغازلی بوزجانی در هندسه است. و ابوالوفا بوزجانی برادرزادهء ابوعمرو بواسطهء عم خویش شاگرد ابن کرنیب است.