ابن زبعری
[اِ نُ زِ بَ را] (اِخ) شاعر مشهور عرب در آغاز اسلام. او را اشعاری در هجاء رسول صلوات اللهعلیه بود و مردم را بجنگ با آن حضرت تحریض میکرد و در غزوهء احد در جیش مشرکین بود و اشعاری در مسرت از فتح قریش و شکست مسلمانان بسرود لکن...
ابن زبیر
[اِ نُ زُ بَ] (اِخ) ابوالحسین احمدبن علی بن ابراهیم غسانی، اسوانی، ملقب برشید. عالم نحوی، لغوی، عروضی، منطقی، مورخ، طبیب، مهندس، منجم، و موسیقی دان. از خاندانی بزرگ بصعید مصر. مدتی متولی اعمال دیوانی مصر و چندی منصب قاضی القضاتی یمن داشت، بعد از آن مدعی خلافت شد و...
ابن زبیر
[اِ نُ زُ بَ] (اِخ) ابوبکر عبدالله بن زبیربن عوّام قرشی اسدی. پدر او زبیر یکی از عشرهء مبشره و مادرش اسماء بنت ابی بکر است. گویند عبدالله نخستین مولود مهاجرین بمدینه الرسول است و نام و کنیت او را رسول اکرم نهاده است. مانند پدر خود از پیامبر صلوات...
ابن زرعه
[اِ نُ زُ عَ] (اِخ) ابوعلی عیسی بن اسحاق بن زرعه بن مرقس بن زرعه بن یوحنا. با ابن الندیم صاحب الفهرست معاصر بوده. او از مبرزین علمای منطق و فلسفه و مجوّدین مترجمین و نَقَله است. مولد او به بغداد به سال 330 ه .ق . از کتب اوست:...
ابن زرقیال
[اِ نُ زَ] (اِخ) ابواسحاق ابراهیم بن یحیی النقاش، معروف به ابن زرقیال یا زرقالی(1). اصلاً از مردم قرطبه در طلیطله باعمال نجومی اشتغال داشت و باکثرت شهرت از حال او اطلاع بسیاری نداریم. ابن زرقیال در طلیطله پنج سال پیش از ورود مسیحیان بدان شهر به سال 472 ه...
ابن زریق
[اِ نُ زُ رَ] (اِخ) محمد بن علی بن ابراهیم جیزی شافعی. از اوست: کتاب روض العاطر فی تلخیص زیج ابن شاطر. (کشف الظنون).
ابن زریق
[اِ نُ زُ رَ] (اِخ) یحیی بن علی تنوخی، مقری. مولد 422 ه .ق . او را تاریخی است مرتب بر سنین. (از کشف الظنون).
ابن زقاق
[اِ نُ زَقْ قا] (اِخ) ابوالحسن علی بن عطیه یکی از مشاهیر شعرای عرب. وفات او به سال 528 ه .ق . بوده است.
ابن زقاق
[اِ نُ زَقْ قا] (اِخ) ابوالعباس احمدبن الزقاق. شاعری اندلسی و او را در وصف بلنسیه اشعاری نیکوست.
ابن زکی الدین
[اِ نُ زَ کی یِدْ دی] (اِخ)محمدبن ابی الحسن علی بن محمد بن یحیی بن علی بن عبدالعزیز. فقیه شافعی دمشقی، ملقب به محیی الدین. قاضی دمشق. او را نزد سلطان صلاح الدین مکانتی بلند بود و آنگاه که سلطان شهر حلب بگرفت او قصیده ای در تهنیت بگفت و...
ابن زمرک
[اِ نُ زَ / زُ رَ] (اِخ) پدر او از مردم شرق اندلس و ابن زمرک در غرناطه زاده است. او یکی از علمای اندلس و از شعرا و خطبای ماهر اسپانیاست در الاحاطه فی اخبار غرناطه تألیف لسان الدین ابن خطیب شرح حال و نبذه ای از اشعار او...
ابن زنبل
[اِ نُ زُمْ بُ] (اِخ) احمدبن ابی الحسن علی بن احمد نورالدین محلی شافعی، معروف به ابن زنبل. از موظفین نظارت عسکر مصر تا سال 920 ه .ق . منجم و مدعی علم رمل بوده و کتبی نیز در تاریخ و جغرافیا کرده، از آنجمله: کتاب فتح مصر. کتاب سیره...
ابن زنجی
[اِ نُ زَ] (اِخ) محمد بن اسماعیل کاتب، مکنی به ابوعبدالله. او صاحب خطی نیکو بود و از اوست: کتاب الکُتّاب و الصناعه و نیز مجموعهء رسائلی. (ابن الندیم).
ابن زنیه
[اِ نُ زَ / زِ یَ] (ع ص مرکب، اِ مرکب) حرامزاده. (مهذب الاسماء). پسر زنا. خلاف ابن رشده.
ابن زولاق
[اِ نُ] (اِخ) ابومحمد حسن بن ابراهیم مصری مورخ (306-387 ه .ق .). کتابی در خطط مصر و کتاب دیگری اخبار قضاه مصر دارد. و آن تکملهء اخبار محمد بن یوسف بن یعقوب کندی است. (از ابن خلکان).
ابن زومله
[اِ نُ زَ مَ لَ] (ع ص مرکب، اِ مرکب) رجوع به ابن بجده شود. || ابن اَمه. ابن نفیله.
ابن زهر
[اِ نُ زُ] (اِخ)(1) چند تن از دانشمندان خاندانی اندلسی بدین کنیت مشهورند، از نسل مردی موسوم بزهر ایادی عدنانی، مهاجر باندلس و متوطن به اشبیلیه: 1 - ابوبکر محمد بن زُهر فقیه. معروف بفصاحت و کرم. او به 86 سالگی در سال 422 ه .ق . بشهر طلبیره(2) درگذشته...
ابن زهره
[اِ نُ زُ رَ] (اِخ) سیدعزالدین ابوالمکارم حمزه بن علی بن ابی المحاسن زهرهء حلبی. معروفترین دانشمند خاندان بنی زهره، فقیه شیعی. استاد ابن ادریس و شاذان بن جبرئیل. او را کتب بسیار است، ازجمله: غنیه النزوع الی علمَی الاصول و الفروع. قبس الانوار. کتاب النکت در نحو و مقالات...
ابن زیات
[اِ نُ زَیْ یا] (اِخ) ابوجعفر محمد بن عبدالملک بن ابان بن حمزه. وزیر معتصم. از مردم دسکره. وفات 223 ه .ق . جد او ابان روغن زیت از بلاد خود به بغداد برده میفروخته است و از این جهت او به ابن زیات مشهور شده است. مردی ادیب و...
ابن زیاد
[اِ نُ] (اِخ) عبیداللهبن زیادبن ابیه. مادر زیاد سُمیه کنیز حارث بن کلدهء طائفی است و چون سمیه به تبه کاری شناخته شده بود دو پسر او زیاد و ابوبکر را حارث بفرزندی نپذیرفت و از این رو زیاد را زیادبن ابیه گفتندی. آنگاه که خلافت به معاویه بن ابی...