ابن رجب
[اِ نُ رَ جَ] (اِخ) زین الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن احمدبن رجب بغدادی. وفات 795 ه .ق . صاحب کتاب جامع العلوم و الحکم که شرح کتاب اربعین نووی است و کتاب لطائف المعارف فیما للموسم من الوظائف و غیر آن.
ابن رجب
[اِ نُ رَ جَ] (اِخ) ناصرالدین بن محمد وزیر برقوق، سلطان مصر (797 تا 798 ه .ق .)، و در همین سال درگذشته است.
ابن رزام
[اِ نُ ؟] (اِخ) ابوعبدالله بن رزام. او را کتابی است در رد اسماعیلیه و کشف مذاهب آنان. (ابن الندیم).
ابن رستم حربی
[اِ نُ رُ تَ مِ حَ] (اِخ)او راست: کتاب غریب الحدیث. (ابن الندیم).
ابن رسته
[اِ نُ رُ تَ] (اِخ) ابوعلی احمدبن عمر بن رسته. اص ایرانی از مردم اصفهان و در قرن سوم هجری میزیسته. از احوال او اطلاع بسیاری در دست نیست جز اینکه در سال 290 ه .ق . توفیق زیارت خانهء خدا یافته و کتابی داشته موسوم به الاعلاق النفیسه و...
ابن رشد
[اِ نُ رُ] (اِخ)(1) ابوالولید محمد بن احمدبن رشد، معروف بحفید. یکی از حکمای مشهور اسلام. مولد او قرطبه. از دیرباز اجداد او در این شهر از قضات عالیرتبه بوده اند. جد او محمد نیز کنیت ابوالولید داشته است و در دورهء مرابطین مشهورترین قاضی عصر خویش و قاضی القضات...
ابن رشده
[اِ نُ رَ / رِ دَ] (ع ص مرکب، اِ مرکب) حلالزاده. خلاف ابن زنیه.
ابن رشید
[اِ نُ رَ] (اِخ) چند تن از امرای وهابیان جبل شمر که از سال 1250 ه .ق . فرمانروائی داشته اند باین کنیت مشهورند. نخستین آنها عبدالله بن رشید است و نام افراد این خاندان که امارت یافته اند بدین قرار است: عبدالله بن رشید (1250 - 1263). طلال بن...
ابن رشیق
[اِ نُ رَ] (اِخ) ابوعلی حسن بن رشیق. پدرش مملوک محرَّر رومی بوده و زرگری پیشه داشته. بین 385 و 390 ه .ق . در مسیله از شهرهای افریقیه متولد و456 یا 463 در شهر مازر(1) واقع در صقلیه درگذشته است. او ادیبی لغوی و شاعر بود و در قیروان...
ابن رضوان
[اِ نُ رِضْ] (اِخ) علی بن رضوان بن علی بن جعفر مصری، مکنی به ابوالحسن. در آغاز صناعت تنجیم می ورزید و بر راه می نشست و از فال و زایجه ارتزاق میکرد. سپس منطق و طب آموخت و در هیچیک براعتی به دست نکرد و کتبی نیز دارد که...
ابن رطبی
[اِ نُ رُ طَ] (اِخ) رجوع به ابراهیم بن عبدالله رطبی شود.
ابن رفاعی
[اِ نُ رِ] (اِخ) ابوالعباس احمدبن علی بن احمد. وفات 578 ه .ق . یکی از صالحین. او در بطایح میان واسط و بصره میزیست. گروهی عظیم از فقراء بدو گرویده اند که آنان را رفاعیه و نیز بطائحیه نامند. پیروان او را امور عجیبیه است از قبیل خوردن مار...
ابن روح
[اِ نُ] (اِخ) ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی. وفات 326 یا 329 ه .ق . اص ایرانی از نژاد نوبخت معروف منجم منصور دوانیقی. و شجرهء نسب او معلوم نیست بچه طریق بنوبخت می پیوندد. او باعتقاد امامیه نائب سوم امام دوازدهم بود (از سال 305 تا سال 329 یا...
ابن روسند طائی
[اِ نُ ؟ دِ] (اِخ) او راست: کتاب الجوادالفیاح. (ابن الندیم).
ابن رومان القاری
[اِ نُ نِلْ] (اِخ)رجوع به یزیدبن رومان القاری شود.
ابن رومی
[اِ نُ] (اِخ) علی بن عباس بن جریح یا جرجیس. اصلاً رومی و از موالی بنی عباس است. شاعری نامی است و دیوانی بزرگ دارد. قاسم بن عبدالله وزیر معتضد از هجا و بدزبانی او پرهیز و احتراز می جست و در مجلس او ابن فراش در خشکنانه ای(1) او...
ابن رومیه
[اِ نُ می یَ] (اِخ) ابوالعباس احمدبن محمد اشبیلی (561-637 ه .ق .). طبیب و گیاه شناس و محدث. مولد اشبیلیه، او برای معاینهء نباتات و تکمیل فن خود به مصر و شام و عراق و حجاز سفر کرد. در مصر ابوبکر ملک عادل بن ایوب مقدم او گرامی داشت....
ابن رهیمه
[اِ نُ رُ هَ مَ] (اِخ) شاعری معاصر امویان. او عاشق زینب خواهر هشام بن عبدالملک بود و همهء اشعار او مغازلاتی با این زن است. وقتی یونس مغنی ابیاتی چند از ابن رهیمه بمحضر هشام بخواند و آن بر خلیفه گران آمد، فرمود تا شاعر را صد چوب زنند....
ابن زاذان
[اِ نُ] (اِخ) نام نخلستانی بمدینه.
ابن زباله
[اِ نُ ؟] (اِخ) اخباری و نسابه. او راست: کتاب اخبارالمدینه. (ابن الندیم).