ابلاس
[اِ] (ع مص) مأیوس کردن. ناامید کردن. || ناامید شدن. نومید شدن. مأیوس گشتن. || آواز نکردن ناقه از غایت خواهش گشن. || متحیر و اندوهگین و شکسته خاطر گردیدن. شکسته و اندوهگین شدن. غمگین شدن. || خاموش ماندن از اندوه. || بریده حجت شدن.