یغلوی

[یَ لَ] (اِ) یغلو. یغلا. یغلاوی. تاوه ای که در آن روغن و چیزهای دیگر بریان کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان) :
بغرا بیا که دنبهء پرواری و بره
در یغلوی درآمد و میل گداز کرد.
بسحاق اطعمه.
|| کاسه مانند مسی که در سربازخانه ها سهمیهء غذای سربازها را بدان ریزند و به...


یغلوی

[یَ لَ] (اِ) یغلو. یغلا. یغلاوی. تاوه ای که در آن روغن و چیزهای دیگر بریان کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان) :
بغرا بیا که دنبهء پرواری و بره
در یغلوی درآمد و میل گداز کرد.
بسحاق اطعمه.
|| کاسه مانند مسی که در سربازخانه ها سهمیهء غذای سربازها را بدان ریزند و به...


یغم

[یَ غَ] (اِ) یغام. غول بیابانی. (ناظم الاطباء). رجوع به یغام و غول بیابانی شود.


یغم

[یَ غَ] (اِ) یغام. غول بیابانی. (ناظم الاطباء). رجوع به یغام و غول بیابانی شود.


یغما

[یَ] (اِ) تاخت و تاراج و غارت و غنیمت و ربودگی. (ناظم الاطباء) (از برهان). تاراج را گویند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ اوبهی). تالان. تاراج. چپو. غارت. چپاول. نهبه. (منتهی الارب). نهیب. (منتهی الارب). اغاره. (یادداشت مؤلف) :
چون ز آب خضر جام سکندر کشد به بزم
گنج سکندر از پی یغما...


یغما

[یَ] (اِ) تاخت و تاراج و غارت و غنیمت و ربودگی. (ناظم الاطباء) (از برهان). تاراج را گویند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ اوبهی). تالان. تاراج. چپو. غارت. چپاول. نهبه. (منتهی الارب). نهیب. (منتهی الارب). اغاره. (یادداشت مؤلف) :
چون ز آب خضر جام سکندر کشد به بزم
گنج سکندر از پی یغما...


یغما

[یَ] (اِخ) نام شهری در ترکستان که مردمان خوشگل و صاحب حسن دارد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج) (از غیاث) (از برهان). نام شهری که خوبان بسیار از آنجا خیزند. شهری حسن خیز بود در ترکستان، و مردم آن به تاراج و غارت همه چیز و از جمله...


یغما

[یَ] (اِخ) نام شهری در ترکستان که مردمان خوشگل و صاحب حسن دارد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج) (از غیاث) (از برهان). نام شهری که خوبان بسیار از آنجا خیزند. شهری حسن خیز بود در ترکستان، و مردم آن به تاراج و غارت همه چیز و از جمله...


یغما

[یَ] (اِخ) رحیم یغمای جندقی، فرزند حاجی ابراهیم قلی (1196-1276 ه . ق.) و متخلص به یغما. از ده خور جندق و بیابانک واقع در میان کویر است. کودکی فقیر بود. گویند روزی امیر اسماعیل خان عامری فرمانروای جندق و بیابانک از ده خور می گذشت و یغما که شش...


یغما

[یَ] (اِخ) رحیم یغمای جندقی، فرزند حاجی ابراهیم قلی (1196-1276 ه . ق.) و متخلص به یغما. از ده خور جندق و بیابانک واقع در میان کویر است. کودکی فقیر بود. گویند روزی امیر اسماعیل خان عامری فرمانروای جندق و بیابانک از ده خور می گذشت و یغما که شش...


یغما زدن

[یَ زَ دَ] (مص مرکب) یغما کردن. (ناظم الاطباء). غارت کردن : چون به خروارهای سیب رسیدند درافتادند و پاک یغما زدند. (سیاستنامه).
ایا ستارهء خوبان خلخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما.
امیرمعزی.
از خانیان گروهی کز خط شدند بیرون
جنگ آوران یغما جانْشان زدند یغما.
امیرمعزی.
و رجوع به یغما کردن...


یغما زدن

[یَ زَ دَ] (مص مرکب) یغما کردن. (ناظم الاطباء). غارت کردن : چون به خروارهای سیب رسیدند درافتادند و پاک یغما زدند. (سیاستنامه).
ایا ستارهء خوبان خلخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما.
امیرمعزی.
از خانیان گروهی کز خط شدند بیرون
جنگ آوران یغما جانْشان زدند یغما.
امیرمعزی.
و رجوع به یغما کردن...


یغما کردن

[یَ کَ دَ] (مص مرکب) یغما گرفتن. یغما زدن. غارت کردن. تاراج کردن. (ناظم الاطباء). غارتیدن. چپو کردن. غارت کردن. به تاراج بردن. تاراج کردن. چاپیدن. چپاول کردن. (یادداشت مؤلف) :
اگر زمانه ز عدل تو آگهی یابد
از این سپس نکند رخت عمر ما یغما.
کمال اسماعیل.
من هم اول روز دانستم که...


یغما کردن

[یَ کَ دَ] (مص مرکب) یغما گرفتن. یغما زدن. غارت کردن. تاراج کردن. (ناظم الاطباء). غارتیدن. چپو کردن. غارت کردن. به تاراج بردن. تاراج کردن. چاپیدن. چپاول کردن. (یادداشت مؤلف) :
اگر زمانه ز عدل تو آگهی یابد
از این سپس نکند رخت عمر ما یغما.
کمال اسماعیل.
من هم اول روز دانستم که...


یغما گاه

[یَ] (اِ مرکب) یغماگه. جای تاخت و تاراج. (ناظم الاطباء). جایی که غنیمت در آن نهند. (آنندراج).


یغما گاه

[یَ] (اِ مرکب) یغماگه. جای تاخت و تاراج. (ناظم الاطباء). جایی که غنیمت در آن نهند. (آنندراج).


یغماگر

[یَ گَ] (ص مرکب) غارتگر. یغماکننده. چپاولگر. چپوچی. تاراج گر. (یادداشت مؤلف). || می خوار. (یادداشت مؤلف).


یغماگر

[یَ گَ] (ص مرکب) غارتگر. یغماکننده. چپاولگر. چپوچی. تاراج گر. (یادداشت مؤلف). || می خوار. (یادداشت مؤلف).


یغما گرفتن

[یَ گِ رِ تَ] (مص مرکب)یغما کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به یغما کردن شود.


یغما گرفتن

[یَ گِ رِ تَ] (مص مرکب)یغما کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به یغما کردن شود.



قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.