یعمور
[یَ] (ع اِ) یکی یعامیر. بزغاله. (منتهی الارب) (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). یک بزغاله. (آنندراج). || بچه میش. ج، یعامیر. (ناظم الاطباء). بره. (یادداشت مؤلف).
یعمور
[یَ] (ع اِ) یکی یعامیر. بزغاله. (منتهی الارب) (یادداشت مؤلف) (ناظم الاطباء). یک بزغاله. (آنندراج). || بچه میش. ج، یعامیر. (ناظم الاطباء). بره. (یادداشت مؤلف).
یعموره
[یَ رَ] (ع اِ) درختی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
یعموره
[یَ رَ] (ع اِ) درختی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
یعموم
[یَ] (ع ص) گیاه دراز. (منتهی الارب).
یعموم
[یَ] (ع ص) گیاه دراز. (منتهی الارب).
یعمیضه
[] (سریانی، اِ) به لغت سریانی، ریواس است. (از تذکرهء داود ضریر انطاکی ص351). رجوع به یغمیصا و ریواس شود.
یعمیضه
[] (سریانی، اِ) به لغت سریانی، ریواس است. (از تذکرهء داود ضریر انطاکی ص351). رجوع به یغمیصا و ریواس شود.
یعنی
[یَ] (ع فعل) به معنی قصد می کند و در توضیح و تبیین کلام به معنی تیو استعمال می شود. (ناظم الاطباء). می خواهد و قصد می کند و مصدر آن عنایت است که به معنی قصد کردن است. (غیاث). قصد می کند. می خواهد. این می خواهد. آن می...
یعنی
[یَ] (ع فعل) به معنی قصد می کند و در توضیح و تبیین کلام به معنی تیو استعمال می شود. (ناظم الاطباء). می خواهد و قصد می کند و مصدر آن عنایت است که به معنی قصد کردن است. (غیاث). قصد می کند. می خواهد. این می خواهد. آن می...
یعور
[یَ] (ع ص) گوسفند بسیاربانگ. || گوسفند که گاه دوشیدن شاشد و شیر را از آن تباه سازد. (منتهی الارب) (آنندراج).
یعور
[یَ] (ع ص) گوسفند بسیاربانگ. || گوسفند که گاه دوشیدن شاشد و شیر را از آن تباه سازد. (منتهی الارب) (آنندراج).
یعوره
[یُ رَ] (اِخ) از طایفهء نصار منشعب است از قبیلهء بنی کعب در خوزستان. در جغرافیای سیاسی کیهان آمده است: «طایفهء نصار منقسم به عشایر مختلف می شود، از آن جمله است یعوره و مفالی که در جزیره الخضر و گسبه و کنار خلیج بوشهر زندگانی می کنند». (ص91).
یعوره
[یُ رَ] (اِخ) از طایفهء نصار منشعب است از قبیلهء بنی کعب در خوزستان. در جغرافیای سیاسی کیهان آمده است: «طایفهء نصار منقسم به عشایر مختلف می شود، از آن جمله است یعوره و مفالی که در جزیره الخضر و گسبه و کنار خلیج بوشهر زندگانی می کنند». (ص91).
یعوق
[یَ] (اِخ) نام بتی مر قوم نوح را که آن را می پرستیدند. (ناظم الاطباء) (از ترجمان القرآن جرجانی ص108) (از دهار). نام بتی است از بتان قوم نوح(ع) که به صورت اسبی بود. (آنندراج) (غیاث) (مهذب الاسماء). بتی است مر قوم نوح را. یا مردی بود از صالحان زمان...
یعوق
[یَ] (اِخ) نام بتی مر قوم نوح را که آن را می پرستیدند. (ناظم الاطباء) (از ترجمان القرآن جرجانی ص108) (از دهار). نام بتی است از بتان قوم نوح(ع) که به صورت اسبی بود. (آنندراج) (غیاث) (مهذب الاسماء). بتی است مر قوم نوح را. یا مردی بود از صالحان زمان...
یعیاع
[یَعْ] (ع صوت) چون کودکی به سوی کودکی چیزی اندازد گوید: یعیاع. (ناظم الاطباء). از افعال اطفال است چون کودکی به سوی کودکی چیزی را اندازد. (منتهی الارب) (آنندراج).
یعیاع
[یَعْ] (ع صوت) چون کودکی به سوی کودکی چیزی اندازد گوید: یعیاع. (ناظم الاطباء). از افعال اطفال است چون کودکی به سوی کودکی چیزی را اندازد. (منتهی الارب) (آنندراج).
یعیش
[یَ] (اِخ) ابن ابراهیم ارموی، مکنی به ابی عبدالله. او راست: 1 - لوامع التعریف فی مطالع التصریف. 2 - الاستنطاقات، و آن را از کنزالاسرار هرمس الهرامسه استخراج کرده. 3 - المواهب الربانیه فی الاسرار الروحانیه. (از یادداشت مؤلف).
یعیش
[یَ] (اِخ) ابن ابراهیم ارموی، مکنی به ابی عبدالله. او راست: 1 - لوامع التعریف فی مطالع التصریف. 2 - الاستنطاقات، و آن را از کنزالاسرار هرمس الهرامسه استخراج کرده. 3 - المواهب الربانیه فی الاسرار الروحانیه. (از یادداشت مؤلف).