یعیش

[یَ] (اِخ) ابن علی، معروف به ابن یعیش نحوی و مکنی به ابوالبقاء و ملقب به موفق الدین. متوفی به سال 643 ه . ق. مفصل زمخشری را شرح کرده است. (یادداشت مؤلف).


یعیش

[یَ] (اِخ) ابن علی، معروف به ابن یعیش نحوی و مکنی به ابوالبقاء و ملقب به موفق الدین. متوفی به سال 643 ه . ق. مفصل زمخشری را شرح کرده است. (یادداشت مؤلف).


یعیعه

[یَعْ یَ عَ] (ع اِ) اصوات مردم هرگاه یکدیگر را بخوانند گویند یاع یاع. (از تاج العروس).


یعیعه

[یَعْ یَ عَ] (ع اِ) اصوات مردم هرگاه یکدیگر را بخوانند گویند یاع یاع. (از تاج العروس).


یغ

[یُ] (اِ) مخفف یوغ. (لغت فرس اسدی). مخفف یوغ :
تو را گردنت نیست بسته به یغ
وگرنی بر او راست باشد سپار.(1)
لبیبی (از لغت فرس اسدی).
و رجوع به یوغ شود.
(1) - مرحوم دهخدا این بیت را چنین تصحیح کرده اند:
تو را گردن دربسته [ به ] به یوغ
وگرنه نروی راست با...


یغ

[یُ] (اِ) مخفف یوغ. (لغت فرس اسدی). مخفف یوغ :
تو را گردنت نیست بسته به یغ
وگرنی بر او راست باشد سپار.(1)
لبیبی (از لغت فرس اسدی).
و رجوع به یوغ شود.
(1) - مرحوم دهخدا این بیت را چنین تصحیح کرده اند:
تو را گردن دربسته [ به ] به یوغ
وگرنه نروی راست با...


یغام

[یَ] (اِ) غول بیابانی. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از برهان).


یغام

[یَ] (اِ) غول بیابانی. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از برهان).


یغتج

[یَ تَ] (اِ) یغتنج. رجوع به یغتنج شود.


یغتج

[یَ تَ] (اِ) یغتنج. رجوع به یغتنج شود.


یغتنج

[یَ تَ] (اِ) یغتج. نوعی از مار خوش خط وخال زردرنگ که در باغها و سبزه زارها به هم می رسد و می گویند زهر ندارد و یفتج و یفتنج نیز گویند. (از برهان) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) :
مار یغتنج اگرت دی بگزید
نوبت مار افعی است امروز.
شهید بلخی (از...


یغتنج

[یَ تَ] (اِ) یغتج. نوعی از مار خوش خط وخال زردرنگ که در باغها و سبزه زارها به هم می رسد و می گویند زهر ندارد و یفتج و یفتنج نیز گویند. (از برهان) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) :
مار یغتنج اگرت دی بگزید
نوبت مار افعی است امروز.
شهید بلخی (از...


یغر

[یُ غُ] (ترکی، ص) مأخوذ از مصدر «یُغُرماق» ترکی به معنی خمیر کردن، یا یوغن ترکی به معنی سطبر و کلفت و درشت و گنده و بی اندام و ناهموار. در تداول عامه، ناتراشیده و ناخراشیده. سخت خشن. کت وکلفت. سِتَنْبه. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به یغور شود. ||...


یغر

[یُ غُ] (ترکی، ص) مأخوذ از مصدر «یُغُرماق» ترکی به معنی خمیر کردن، یا یوغن ترکی به معنی سطبر و کلفت و درشت و گنده و بی اندام و ناهموار. در تداول عامه، ناتراشیده و ناخراشیده. سخت خشن. کت وکلفت. سِتَنْبه. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به یغور شود. ||...


یغر

[یَ غِ] (اِخ) نام یکی از پادشاهان چین. نام خاقان چین. (ناظم الاطباء).


یغر

[یَ غِ] (اِخ) نام یکی از پادشاهان چین. نام خاقان چین. (ناظم الاطباء).


یغرب

[یَ رَ] (اِ) شیر ترش بسته شده. (ناظم الاطباء).


یغرب

[یَ رَ] (اِ) شیر ترش بسته شده. (ناظم الاطباء).


یغرت

[یُ غُ] (ترکی، اِ) یغورت. ماست. جغرات. (ناظم الاطباء). به لهجهء آذری، جغرات. (یادداشت مؤلف). رجوع به جغرات و ماست شود.


یغرت

[یُ غُ] (ترکی، اِ) یغورت. ماست. جغرات. (ناظم الاطباء). به لهجهء آذری، جغرات. (یادداشت مؤلف). رجوع به جغرات و ماست شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.