یغفر

[یُ فَ] (ع فعل) بخشوده می شود. بخشودنی.
- ذنب لایغفر؛ گناه نابخشودنی. (یادداشت مؤلف).


یغفر

[یُ فَ] (ع فعل) بخشوده می شود. بخشودنی.
- ذنب لایغفر؛ گناه نابخشودنی. (یادداشت مؤلف).


یغفر الله

[یَ فِ رُلْ لاه] (ع جملهء فعلیهء دعایی) خدا بیامرزاد. (یادداشت مؤلف).
- یغفر الله لی و لکم؛ بیامرزاد خدا من و شما هر دو را. (ناظم الاطباء).


یغفر الله

[یَ فِ رُلْ لاه] (ع جملهء فعلیهء دعایی) خدا بیامرزاد. (یادداشت مؤلف).
- یغفر الله لی و لکم؛ بیامرزاد خدا من و شما هر دو را. (ناظم الاطباء).


یغلا

[یَ / یُ] (اِ) یغلاوی. تاوه ای که در آن چیزی بریان کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان). به معنی یغلو باشد. (فرهنگ جهانگیری). و رجوع به یغلاوی و یغلو شود.


یغلا

[یَ / یُ] (اِ) یغلاوی. تاوه ای که در آن چیزی بریان کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان). به معنی یغلو باشد. (فرهنگ جهانگیری). و رجوع به یغلاوی و یغلو شود.


یغلاوی

[یَ] (اِ) یغلا. تاوه ای که در آن چیزی بریان کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان). به معنی یغلاست و در خراسان به این معنی لغلا گویند. (آنندراج). در گناباد خراسان، لَغلاغو گویند. || کاسهء مسی دسته دار که به سربازان برای گرفتن غذا داده می شود. یقلاوی.


یغلاوی

[یَ] (اِ) یغلا. تاوه ای که در آن چیزی بریان کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان). به معنی یغلاست و در خراسان به این معنی لغلا گویند. (آنندراج). در گناباد خراسان، لَغلاغو گویند. || کاسهء مسی دسته دار که به سربازان برای گرفتن غذا داده می شود. یقلاوی.


یغلبی

[یَ لَ] (ص نسبی) منسوب به یغلب که جد جماعتی است. (از انساب سمعانی).


یغلبی

[یَ لَ] (ص نسبی) منسوب به یغلب که جد جماعتی است. (از انساب سمعانی).


یغلبی

[یَ لَ] (اِخ) توبه بن نمربن حرمل بن یغلب... حضرمی مصری. مردی فاضل از راویان بود و زیادبن عجلان و دیگران از او روایت دارند. وی به سال 120 ه . ق. درگذشت. (از لباب الانساب).


یغلبی

[یَ لَ] (اِخ) توبه بن نمربن حرمل بن یغلب... حضرمی مصری. مردی فاضل از راویان بود و زیادبن عجلان و دیگران از او روایت دارند. وی به سال 120 ه . ق. درگذشت. (از لباب الانساب).


یغلبی

[یَ لَ] (اِخ) حرث بن حرمل بن یغلب. از تابعان و راویان بود و از علی بن ابیطالب علیه السلام و جز او روایت کرد و رجاءبن حیوه و عروه بن رویم از او روایت دارند. (از لباب الانساب).


یغلبی

[یَ لَ] (اِخ) حرث بن حرمل بن یغلب. از تابعان و راویان بود و از علی بن ابیطالب علیه السلام و جز او روایت کرد و رجاءبن حیوه و عروه بن رویم از او روایت دارند. (از لباب الانساب).


یغلغ

[یَ لَ / لِ] (ترکی، اِ) تیر پیکان دار. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از برهان) :
پَرّ کرکس بین به رنگ خرمگس
یغلغی را کز کمان خواهد گشاد.خاقانی.
و رجوع به یغلق شود. || ظاهراً نوعی پوشاک است. یقلق : علمداران میان بند مصری و یغلغ یزدی و برگ تبریزی. (نظام قاری ص154).


یغلغ

[یَ لَ / لِ] (ترکی، اِ) تیر پیکان دار. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از برهان) :
پَرّ کرکس بین به رنگ خرمگس
یغلغی را کز کمان خواهد گشاد.خاقانی.
و رجوع به یغلق شود. || ظاهراً نوعی پوشاک است. یقلق : علمداران میان بند مصری و یغلغ یزدی و برگ تبریزی. (نظام قاری ص154).


یغلق

[یَ لِ] (ترکی، اِ) یغلغ. تیر پیکان دار :به دست بندگانت در کمان شد ابر نیسانی
که از وی یغلق و یاسج همی بارید چون باران.
مجیر بیلقانی.
بر یغلقت ز بچهء سیمرغ شش پر است
گرچه ملوک جز تو در این عرصه دیگرند.
مجیر بیلقانی.
در زهرهء روس رانده زهراب
کانداخته یغلق پران را.خاقانی.
گوییا کمان در...


یغلق

[یَ لِ] (ترکی، اِ) یغلغ. تیر پیکان دار :به دست بندگانت در کمان شد ابر نیسانی
که از وی یغلق و یاسج همی بارید چون باران.
مجیر بیلقانی.
بر یغلقت ز بچهء سیمرغ شش پر است
گرچه ملوک جز تو در این عرصه دیگرند.
مجیر بیلقانی.
در زهرهء روس رانده زهراب
کانداخته یغلق پران را.خاقانی.
گوییا کمان در...


یغلو

[یَ لَ / لُو] (اِ) یغلوی. (از برهان) (از جهانگیری) (از آنندراج). رجوع به یغلوی شود.


یغلو

[یَ لَ / لُو] (اِ) یغلوی. (از برهان) (از جهانگیری) (از آنندراج). رجوع به یغلوی شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.