یساقی

[یَ] (ص نسبی) (اصطلاح دیوانی) کارمندان دربار. مأموران دیوانی و کسانی که تهیّهء وسایل حرکت قشون و حفاظت راه را بر عهده داشتند. (سازمان اداری حکومت صفوی ص 59) : در ذکر خلاصه مداخل و مخارج ولایات ایران، مداخل... بابت مرد یساقی: پانصد نفر سرکار دیوانی... بابت مرد یساقی: پانصد...


یساقی

[یَ] (ص نسبی) (اصطلاح دیوانی) کارمندان دربار. مأموران دیوانی و کسانی که تهیّهء وسایل حرکت قشون و حفاظت راه را بر عهده داشتند. (سازمان اداری حکومت صفوی ص 59) : در ذکر خلاصه مداخل و مخارج ولایات ایران، مداخل... بابت مرد یساقی: پانصد نفر سرکار دیوانی... بابت مرد یساقی: پانصد...


یساقی

[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان واقع در 15 هزارگزی کردکوی و کنار راه شوسهء گرگان به بندرشاه با 950 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج3).


یساقی

[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان واقع در 15 هزارگزی کردکوی و کنار راه شوسهء گرگان به بندرشاه با 950 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج3).


یساقی

[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومهء شهرستان قوچان واقع در 7 هزارگزی راه شوسهء مشهد به زاهدان با 373 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).


یساقی

[یَ] (اِخ) دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومهء شهرستان قوچان واقع در 7 هزارگزی راه شوسهء مشهد به زاهدان با 373 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).


یسال

[یَ] (اِ) تاجی که از گل و ریاحین سازند و در روزهای جشن و عید بر سر نهند. (برهان) (ناظم الاطباء). تاجی باشد که در روز عشرت بر سر نهند. (فرهنگ اوبهی). اما کلمه دگرگون شدهء بساک است به معنی تاج از گل و ریحان. مصحف بساک است. (یادداشت مؤلف).


یسال

[یَ] (اِ) تاجی که از گل و ریاحین سازند و در روزهای جشن و عید بر سر نهند. (برهان) (ناظم الاطباء). تاجی باشد که در روز عشرت بر سر نهند. (فرهنگ اوبهی). اما کلمه دگرگون شدهء بساک است به معنی تاج از گل و ریحان. مصحف بساک است. (یادداشت مؤلف).


یسال

[یَ] (اِ) جناح لشکر. (ناظم الاطباء). پرهء فوج. (آنندراج) :
لشکری منهزم از راکب او چون نشود
که ز شوخی همه جا فوجی از او بسته یسال.
سنجر کاشی (از آنندراج).
ز برلاس و ارلاس و بیشش شمار
نمودند چندین یسال از یسار.
هاتفی (از تیمورنامه).
|| جمعیت و اجتماع. (ناظم الاطباء).


یسال

[یَ] (اِ) جناح لشکر. (ناظم الاطباء). پرهء فوج. (آنندراج) :
لشکری منهزم از راکب او چون نشود
که ز شوخی همه جا فوجی از او بسته یسال.
سنجر کاشی (از آنندراج).
ز برلاس و ارلاس و بیشش شمار
نمودند چندین یسال از یسار.
هاتفی (از تیمورنامه).
|| جمعیت و اجتماع. (ناظم الاطباء).


یسان

[یَ] (اِ) دو رده سوارانند که بر دو بازوی راه بسته می شوند و پادشاه هنگام درآمدن به شهر از میان آن دو رده می گذرد. (آنندراج).


یسان

[یَ] (اِ) دو رده سوارانند که بر دو بازوی راه بسته می شوند و پادشاه هنگام درآمدن به شهر از میان آن دو رده می گذرد. (آنندراج).


یسانه

[] (اِخ) شهری است نزدیک قرطبه. ابن اصیبعه آرد: آنگاه منصور ابوالولیدبن رشد را مورد کینه توزی قرار داد و امر کرد در یسانه که شهری نزدیک قرطبه است اقامت گزیند و از آنجا بیرون نرود و شهر مزبور از آن یهودیان بوده است. (از عیون الانباء ج2 ص76).


یسانه

[] (اِخ) شهری است نزدیک قرطبه. ابن اصیبعه آرد: آنگاه منصور ابوالولیدبن رشد را مورد کینه توزی قرار داد و امر کرد در یسانه که شهری نزدیک قرطبه است اقامت گزیند و از آنجا بیرون نرود و شهر مزبور از آن یهودیان بوده است. (از عیون الانباء ج2 ص76).


یسانیه

[یَسْ سا نی یَ] (اِخ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنافچه) بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری اهواز. سکنهء آن 250 تن و آب آن از رودخانهء کارون با موتور. راه آن اتومبیل رو و ساکنان آن از طایفهء لویمی هستند. این آبادی از...


یسانیه

[یَسْ سا نی یَ] (اِخ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنافچه) بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری اهواز. سکنهء آن 250 تن و آب آن از رودخانهء کارون با موتور. راه آن اتومبیل رو و ساکنان آن از طایفهء لویمی هستند. این آبادی از...


یساور

[یَ وُ] (ترکی، اِ) یساول. (ناظم الاطباء). همان یاساور را گویند. (آنندراج) : نوروز مستشعر و منهزم شد با لشکر خود بر یساور زد و گروهی را هلاک کرد. (تاریخ غازانی ص51). و رجوع به یساول شود.


یساور

[یَ وُ] (ترکی، اِ) یساول. (ناظم الاطباء). همان یاساور را گویند. (آنندراج) : نوروز مستشعر و منهزم شد با لشکر خود بر یساور زد و گروهی را هلاک کرد. (تاریخ غازانی ص51). و رجوع به یساول شود.


یساوری

[یَ وُ] (ص نسبی) منسوب به یساور. یساولی :
کردند نرگه بر لب جیحون چشم من
خیل خیال تو چو تومان یساوری.
پوربهای جامی.
و رجوع به یساور و یساول شود.


یساوری

[یَ وُ] (ص نسبی) منسوب به یساور. یساولی :
کردند نرگه بر لب جیحون چشم من
خیل خیال تو چو تومان یساوری.
پوربهای جامی.
و رجوع به یساور و یساول شود.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.