یسال
[یَ] (اِ) جناح لشکر. (ناظم الاطباء). پرهء فوج. (آنندراج) :
لشکری منهزم از راکب او چون نشود
که ز شوخی همه جا فوجی از او بسته یسال.
سنجر کاشی (از آنندراج).
ز برلاس و ارلاس و بیشش شمار
نمودند چندین یسال از یسار.
هاتفی (از تیمورنامه).
|| جمعیت و اجتماع. (ناظم الاطباء).
لشکری منهزم از راکب او چون نشود
که ز شوخی همه جا فوجی از او بسته یسال.
سنجر کاشی (از آنندراج).
ز برلاس و ارلاس و بیشش شمار
نمودند چندین یسال از یسار.
هاتفی (از تیمورنامه).
|| جمعیت و اجتماع. (ناظم الاطباء).