یساوری
[یَ وُ] (ص نسبی) منسوب به یساور. یساولی :
کردند نرگه بر لب جیحون چشم من
خیل خیال تو چو تومان یساوری.
پوربهای جامی.
و رجوع به یساور و یساول شود.
کردند نرگه بر لب جیحون چشم من
خیل خیال تو چو تومان یساوری.
پوربهای جامی.
و رجوع به یساور و یساول شود.