یساول
[یَ وُ] (ترکی، اِ) یساور. سواری که ملازم امرا و رجال بزرگ باشد. (ناظم الاطباء). مأمور تشریفات درباری به طور عام :
بندهء آن نگاه خشم آلود
که یساول به مجلسش غضب است.
فوقی (از آنندراج).
یساولان حقیقت را به عرض رسانیدند او را به حضور طلبید. (تاریخ زندیهء گلستانه). در بیان تفصیل شغل...
یساول
[یَ وُ] (ترکی، اِ) یساور. سواری که ملازم امرا و رجال بزرگ باشد. (ناظم الاطباء). مأمور تشریفات درباری به طور عام :
بندهء آن نگاه خشم آلود
که یساول به مجلسش غضب است.
فوقی (از آنندراج).
یساولان حقیقت را به عرض رسانیدند او را به حضور طلبید. (تاریخ زندیهء گلستانه). در بیان تفصیل شغل...
یساول
[یَ وُ] (اِخ) امیر خراسان از طرف ابوسعید که مردی ستمگر بود و در سال 716 ه . ق. از یاران یسور شکست خورد و در راه فرار به عراق به سال 717 ه . ق. به قتل رسید. (از تاریخ مغول ص330). و رجوع به حبیب السیر شود.
یساول
[یَ وُ] (اِخ) امیر خراسان از طرف ابوسعید که مردی ستمگر بود و در سال 716 ه . ق. از یاران یسور شکست خورد و در راه فرار به عراق به سال 717 ه . ق. به قتل رسید. (از تاریخ مغول ص330). و رجوع به حبیب السیر شود.
یساول
[یَ وُ] (اِخ) دهی است از دهستان قشلاقات بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 59 هزارگزی جنوب قیدار با 163 تن سکنه. آب آن از قزل اوزن و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج2).
یساول
[یَ وُ] (اِخ) دهی است از دهستان قشلاقات بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 59 هزارگزی جنوب قیدار با 163 تن سکنه. آب آن از قزل اوزن و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج2).
یساول
[یَ وُ] (اِخ) دهی است از دهستان شراء پائین بخش وفس شهرستان اراک واقع در 3 هزارگزی راه عمومی با 423 تن سکنه. آب آن از چاه و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج2).
یساول
[یَ وُ] (اِخ) دهی است از دهستان شراء پائین بخش وفس شهرستان اراک واقع در 3 هزارگزی راه عمومی با 423 تن سکنه. آب آن از چاه و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج2).
یساول
[یَ وُ] (اِخ) دهی است از دهستان آتش بیک سراسکند شهرستان تبریز واقع در 25 هزارگزی باختر سراسکند با 229 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
یساول
[یَ وُ] (اِخ) دهی است از دهستان آتش بیک سراسکند شهرستان تبریز واقع در 25 هزارگزی باختر سراسکند با 229 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
یساول
[یَ وُ] (اِخ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 4 هزارگزی جنوب باختری قره آغاج با 204 تن سکنه. آب آن از چشمه سارها و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
یساول
[یَ وُ] (اِخ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 4 هزارگزی جنوب باختری قره آغاج با 204 تن سکنه. آب آن از چشمه سارها و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
یساول باشی
[یَ وُ] (ترکی، اِ مرکب)مرکب از یساول + باشی (= مهتر و رئیس). مهتر یساولان. رجوع به یساول شود.
یساول باشی
[یَ وُ] (ترکی، اِ مرکب)مرکب از یساول + باشی (= مهتر و رئیس). مهتر یساولان. رجوع به یساول شود.
یساول باشی
[یَ وُ] (اِخ) دهی است از دهستان جعفرآباد بخش فاروج شهرستان قوچان واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری قوچان. سکنهء آن 153 تن و آب آن از قنات است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
یساول باشی
[یَ وُ] (اِخ) دهی است از دهستان جعفرآباد بخش فاروج شهرستان قوچان واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری قوچان. سکنهء آن 153 تن و آب آن از قنات است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
یساول خانه
[یَ وُ نَ / نِ] (اِ مرکب) جای یساول. محل یساولان. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به یساول شود.
یساول خانه
[یَ وُ نَ / نِ] (اِ مرکب) جای یساول. محل یساولان. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به یساول شود.
یسب
[یَ] (اِ) نام سنگی که یشم نیز گویند. (ناظم الاطباء). یشب. یشم. رجوع به یشم شود.
یسب
[یَ] (اِ) نام سنگی که یشم نیز گویند. (ناظم الاطباء). یشب. یشم. رجوع به یشم شود.