یادامیش

(ترکی، ص) ناتوان شده. (فرهنگ سنگلاخ ورق 327 ب).


یادامیشی

(ترکی، حامص، ص) ظاهراً به معنی ناتوانی باید باشد (یادامیش ترکی به معنی ناتوان شده به اضافهء یای مصدری) ولی در عبارت زیر معنی وصفی دارد : کلی همت و همگی نهمت پادشاهانه بر آن موقوف داشته ایم تا امور مصالح اولوس بسیار را بر نوعی منتظم و مرتب فرماییم...


یادباد

(اِ مرکب) به یاد. یادبود. یادکرد. ذکر. و مجازاً شادیِ سلامت :
گویم آنگاه بیارید یکی داروی خواب
یادباد ملکی ذوحسبی ذونسبی.منوچهری.
|| (فعل دعایی مرکب) و در این شعر فردوسی «بلند باد»، «پرآوازه باد»، «مذکور باد» را رساند :
که نوشه زیاد از بزرگان قباد
بهر کشوری نام او یاد باد.
|| و در این...


یادبد

[بُ] (اِ مرکب) مخفف یادبود است. ذهن که قوت حافظه باشد. (انجمن آرا) (ازآنندراج). رجوع به یادبود شود.


یادبود

(اِ مرکب) هر چیز که سبب از برای یادآوری شود. (از ناظم الاطباء). یادگار. (غیاث اللغات). هر چیز که برای یادآوری باشد. یادکرد. یادباد :
بخانهء تو دگر از متاع بندر هجر
بیادبود روان می کنم قطار قطار.
شرف الدین شفروه (از آنندراج).
فراموشم شود از وعده ات ز آنگونه دست از پا
که بهر...


یاد دادن

[دَ] (مص مرکب) آموختن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) آموزانیدن. تلقین. (زوزنی). تعلیم دادن :
مگر او دهد یادمان بندگی
نماید بزرگی و دارندگی.فردوسی.
تازی و پارسی و یونانی
یاد دادش مغ دبستانی.نظامی.
یا جواب من بگو یا داد ده
یا مرا اسباب شادی یاد ده.مولوی.
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد...


یاددار

(نف مرکب) آنکه یاد می کند و در خاطر می آورد و نگاهداری می کند برای یادآوری، و یاددارنده و باخبر و آگاه. (ناظم الاطباء).


یاددارنده

[رَ دَ / دِ] (نف مرکب) آن که بخاطر دارد: و یاددارنده بود هر چیزها را که به کودکی شنیده بود. (هدایه المتعلمین ص123).


یادداشت

(مص مرکب مرخم، اِ مص مرکب) در حافظه نگاه داشتن و به خاطر آوردن. یاد کردن : این بنده را یادداشتی به خیر فرمایند. احمد بیستون (مقدمهء کلیات سعدی). || اسم از یادداشتن. تعلیق. موضوع و نکتهء مهمی را در دفتر یا ورقه ای برای به یاد آوردن ثبت کردن....


یادداشتن

[تَ] (مص مرکب) بخاطر داشتن. در حافظه داشتن. فراموش ناکرده بودن. در حفظ داشتن. به خاطر سپرده داشتن. متذکر بودن. در حافظه نگاهداری کردن. شواهد زیرین بخاطر داشته بودن از زمان قبل و مداومت بر حفظ در حال و آینده را می رساند :
یاد نداری(1) به هر بهاری جدت
توبره داشتی...


یادر

[دَ] (اِ) نام روز دوازدهم تیر ماه است و در آن روز جشن سازند. (برهان) (آنندراج). اما چنین جشنی در آثار الباقیه بیرونی فصل «القول علی ما فی شهور الفرس من الاعیاد» ص215 به بعد نیامده و ممکن است مصحف «[ دی ] به آذر ]» (روز هشتم هر ماه...


یادکرد

[کَ] (مص مرکب مرخم، اِمص مرکب) ذکر. تذکر. تذکار. یادبود. یادآوری :چنانکه پدید کردیم اندر یاد کرد کوهها. (حدود العالم). فی الاهویه، اندر یادکرد هواها. (هدایه المتعلمین ربیع ابن احمد الاخوینی - البخاری). فی ذکر الانبذه، اندر یادکرد جوشیده ها. (هدایه المتعلمین ربیع بن احمد اخوینی).
پرستشگهی بود تا بود جای...


یاد کردن

[کَ دَ] (مص مرکب) به خاطر آوردن. به یاد آوردن :
یاد کن زیرت اندرون تن شوی
تو بر او خوار خوابنیده ستان.رودکی.
بنجشک چگونه لرزد از باران
چون یاد کنم ترا چنان لرزم.ابوالعباس.
چو جان رهی پند او کرد یاد
دلم گشت از پند او رام و شاد.فردوسی.
سیاوش بدو گفت کز بامداد
مکن تا دو روز...


یادگار

[دْ / دِ] (اِ مرکب) اثر. نشان. (غیاث اللغات). هر چیزی که از کسی یادآوری می کند و شخص را به یاد وی می اندازد. (ناظم الاطباء). نشان خیر(1) که از کسی باقی بماند. (آنندراج).آنچه کسی برای تذکار خود باقی می گذارد و آنچه از اشخاص بر جای می ماند...


یادگار

(اِخ) میرزایادگار ناصر. از سرداران هندی معاصر چند تن از سلسلهء سلاطین هند و افغان از قبیل محمد همایون پادشاه، شیرشاه، اسلام شاه، فیروزشاه، عادل شاه، که در حدود قرن دهم هجری فرمانروائی داشته اند. رجوع به تاریخ شادی معروف به تاریخ سلاطین افاغنه شود.


یادگار

(اِخ) یکی از خانان خیوه که در حدود سال 1126 ه . ق. مطابق 1714 م. در خوارزم حکومت میکرد و خانان خیوه دسته ای از ازبکان اند که پس از هرج و مرج اواخر عهد تیموریان تحت امر محمد شیبانی خیوه را نیز مانند ماوراءالنهر مسخر ساختند و از...


یادگار

(اِخ) دهی است از بخش حومهء شهرستان قوچان واقع در هزار متری جنوب کشف رود. با 400 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).


یادگار

(اِخ) دهی است از بخش تربت جام شهرستان مشهد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).


یادگاربیک

[بِ] (اِخ) پسر حسن سلطان شاعر است و این بیت ازوست :
فلک تلافی یک دیدن تو نتواند
هزار سال اگر فکر انتقام کند.
(ترجمهء تذکرهء مجمع الخواص ص69).


یادگاربیک

[بِ] (اِخ) متخلص به سیفی شاعر بود در تذکرهء دولتشاه آمده است: امیر یادگار بیک طاب ثراه، از جمله امیرزادگان حضرت صاحبقرانی و شاهرخی بود و بروزگار شاهرخ سلطان نیز صاحب منصب و مرتبه و مردی خوشگوی و لطیف طبع بود و بروزگار شاهرخ سلطان امارت موروث را به فضل...



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.