وهران

[وَ] (اِخ) جایی است در فارس. (معجم البلدان).


وهران

[وَ] (اِخ) دهی است جزء دهستان قزل گچیلو از بخش ماه نشان شهرستان زنجان با 310 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج2).


وهرجرد

[وَ جِ] (اِخ) ورگرد. دهی جزو دهستان حومهء بخش کرج شهرستان تهران در 3 هزارگزی شمال راه شوسهء کرج به قزوین. سکنه 253 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، چغندرقند، صیفی، باغات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج1).


وهرز

[وَ رِ] (اِخ) ابن بافرید [ به آفرید ] بن ساسان بن بهمن. اوهزار «واحد کألْف»(1) لقب سردار انوشیروان در جنگ با حبشیان در عدن. نام پیری دلیر است از شاهزادگان ایران که در خدمت انوشیروان مستحق زندان بود و چون سیف ذی یزن عرب، از ظلم مسروق به نزد...


وهرگان

[وِ] (اِخ) گرگان. (ایران باستان). رجوع به گرگان شود.


وهره

[وَ رَ] (اِخ) وهر. نام ولایتی است اما مکان آن معلوم نیست. (از برهان) (از آنندراج). رجوع به وهر شود.


وهری

[وَ] (ص نسبی) منسوب به وهر، و آن نام ولایتی است. (برهان) :
کشانی و شکنی و وهری سپاه
دگرگونه جوشن دگرگون کلاه.فردوسی.
کشانی و چینی و وهری نماند
که منشور شمشیر رستم نخواند.فردوسی.
رجوع به وهر و وهره شود.


وهز

[وَ] (ع ص) مرد کوتاه بالای استوارخلقت، یا درشت اندام میانه قامت. || (مص) سپردن زیر پای. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || شکستن و کوفتن. (اقرب الموارد). || دور کردن و راندن. || برانگیختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || شپش کشتن میان دو ناخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب...


وهزر

[وِ زَ] (اِخ) وهرز. رجوع به وهرز شود.


وهس

[وَ] (ع اِ) سختی رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || راز. (منتهی الارب)(1) (آنندراج). || رفتار سخت. || (مص) شتافتن. || دست درازی نمودن بر خویش و تبار. || حیله نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || سخن چینی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). || کوفتن و شکستن زیر پای....


وهشت

[وَ شَ / وَهْ] (اِ)(1) نام روز چهارم از خمسهء مسترقهء قدیم. (برهان). و آن پنج روز دزدیده باشد. (انجمن آرا).
(1) - هر یک از روزهای پنجهء دزدیده (خمسهء مسترقه) را به نام یکی از فصلهای گاتها نامیده اند و «وهیشتواشت گاه» یا «وهشت وشت» نام روز پنجم است نه...


وهشت

[وَ هِ] (اِ) بهشت. || وهشت وشت. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به وهشت وشت و رجوع به مدخل قبل شود.


وهشت وشت

[وَ هِ وِ] (اِ مرکب) نام روز پنجم از خمسهء مسترقه. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به وهشت شود.


وهص

[وَ] (ع مص) شکستن چیزی نرم و سست یا میان کاواک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). چیزی سست را شکستن. (تاج المصادر بیهقی). || سر شکستن. || سخت سپردن زیر پای و سخت بر زمین زدن و انداختن به درشتی. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). چیزی را نیک اسپردن. (تاج...


وهصه

[وَ صَ] (ع اِ) مره است از وهص. (از اقرب الموارد). رجوع به وهص شود. || زمین گرد هموار پست. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج).


وهضه

[وَ ضَ] (ع اِ) زمین هموار پست، یا زمین گرد پست هموار. (منتهی الارب) (آنندراج): وهضه من عرفط؛ زمین پست مغاک عرفط ناک، و این لغتی است در وهطه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).


وهط

[وَ] (ع اِ) لاغری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). || گروه. (آنندراج) (منتهی الارب). جماعت. (اقرب الموارد). || بوستان و عرفطستان. (منتهی الارب) (آنندراج). ما کثر من العرفط. ج، اوهاط. (اقرب الموارد). || (مص) شکستن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج المصادر). || سپردن به پای. || نیزه زدن. (منتهی الارب)...


وهطه

[وَ طَ] (ع اِ) زمین پست مغاک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و این لغتی است در وهده. (اقرب الموارد). ج، وَهْط، وِهاط. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد).


وهف

[وَ] (ع مص) وهیف. برگ برآوردن گیاه و سبز شدن و گوالیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). || نزدیک شدن. || پیش آمدن و آشکار گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). || نزدیک رسیدن و حاصل شدن و آسان گردیدن. || خادم کلیسا گشتن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). قیمی کلیسا...


وهف

[وَ] (علامت اختصاری) رمز است «و هذا خلف» را.



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.