وفی

[وُ فی ی] (ع مص) انجام پذیرفتن. (از منتهی الارب) (آنندراج). وفاء. (ناظم الاطباء). || فزون شدن. (منتهی الارب). بسیار شدن. (اقرب الموارد) (تاج المصادر). افزون شدن. (آنندراج). || تمام شدن. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد). || هم سنگ درآمدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد): وفی الدرهم المثقال؛ هم سنگ مثقال...


وقاء

[وَ / وِ] (ع اِ) وقایه. هرچه بدان چیزی را نگاه دارند و پناه دهند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- لازم الوقاء؛ سزاوار نگاه داشتن و حفظ کردن. (ناظم الاطباء).


وقاء

[وَقْ قا] (ع ص) سخت پرهیزنده. شدیدالاتقاء. (اقرب الموارد).


وقائذ

[وَ ءِ] (ع اِ) جِ وقیذه. (اقرب الموارد). سنگهای گسترده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد).


وقائص

[وَ ءِ] (ع اِ) جِ وقیصه. (اقرب الموارد). سر استخوانهای کوتاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به وقیصه شود.


وقائع

[وَ ءِ] (ع اِ) وقایع. رجوع به وقایع شود.


وقاب

[وِ] (ع اِ) جِ وقب. (المنجد). رجوع به وقب شود.


وقاح

[وَ] (ع ص) (رجل...) مرد بی شرم. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || امرأه وقاح الوجه؛ زن بی شرم. (منتهی الارب). زن بی رو. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || مرد جری بر ارتکاب بزه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || سخت روی. (دهار)...


وقاحت

[وَ حَ] (ع مص) وقاحه. بی حیا بودن. بی شرم بودن. بی شرم شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شوخ روی شدن. (تاج المصادر بیهقی). || (اِمص) بی حیائی و بی شرمی. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) :
اقلیم گرفته از وقاحت
تعلیم نکرده در دبستان.خاقانی.
اسب فصاحت در میدان وقاحت جهانید. (گلستان سعدی).
با چشم...


وقاحه

[وَ حَ] (ع مص) وقوحه. قحه. وقح [ وُ / وُ قُ ] . شوخ گرفتن و سخت شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). سخت شدن سم. (المصادر) (تاج المصادر بیهقی). || وقحه. وقوحه. بی شرم شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شوخ روی شدن. (المصادر زوزنی). جری شدن...


وقاد

[وَقْ قا] (ع ص) زیرک درگذرنده در امور و روشن خاطر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) : طبعی نقاد و ذهنی وقاد و نظمی سریع و خاطری مطیع داشت. (لباب الالباب از فرهنگ فارسی معین). || دل زود شادمان شونده و درگذرنده در امور و تیز. (آنندراج) (منتهی...


وقاد

[وِ] (ع اِ) هیزم. (منتهی الارب). حطب. (ناظم الاطباء). آنچه به وسیلهء آن آتش بگیرد از هیزم و غیره. (اقرب الموارد). آتش گیره.


وقار

[وَ] (ع مص) وقاره. آهسته و بردبار گردیدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || به آرام شدن. (ترجمان علامهء جرجانی، ترتیب عادل بن علی) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). || (اِمص) آهستگی و بردباری. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). آرامیدگی و آهستگی. (آنندراج) (غیاث اللغات)...


وقاره

[وَ رَ] (ع مص) وَقار. آهسته و بردبار گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به وقار شود.


وقاص

[وَقْ قا] (ع ص) گردن شکننده. (غیاث اللغات). || جنگجو. (غیاث) (آنندراج).


وقاص

[وَقْ قا] (اِخ) سعد وقاص. از سرداران معروف عرب که در جنگ قادسیه سردار لشکر اسلام بود :
گزین سعد وقاص را با سپاه
فرستاد تا رزم جوید ز شاه.فردوسی.
رجوع به سعد وقاص شود.


وقاصی

[وَقْ قا] (ص نسبی) منسوب است به سعدبن ابی وقاص. (الانساب سمعانی).


وقاط

[وِ] (ع اِ) اِقاط . جِ وقط، به معنی گو در زمین درشت یا گو که آب گرد آید در وی. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به وقط شود. || جِ وقیط. (منتهی الارب). رجوع به وقیط شود.


وقاع

[وِ] (ع مص) مواقعه. درافتادن. (دهار). || جماع کردن. آرمیدن با زن. نزدیکی کردن. مخالطت نمودن با زن. مقاربت کردن. مجامعت نمودن با زن. (منتهی الارب). || (اِمص) مجامعت. جماع. مقاربت. آمیزش. آمیغ. آمیغه. (یادداشت مرحوم دهخدا). || (اِ) جِ وقیعه. (منتهی الارب). رجوع به وقیعه شود.


وقاع

[وَقْ قا] (ع ص) وقاعه. غیبت کننده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد): رجل وقاع؛ مرد غیبت کننده مردم را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.