وغدان

[وُ] (ع اِ) جِ وَغد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به وغد شود.


وغدان

[وِ] (ع اِ) جِ وغد. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وغد شود.


وغر

[وَ] (ع اِ) حقد و کینه. || عداوت و دشمنی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بانگ و خروش لشکر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


وغر

[وَ] (ع مص) سخت شدن گرمای نیم روز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). سخت گرم شدن. (تاج المصادر بیهقی). || پر شدن سینه از خشم و کینه و برافروختن از خشم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کینه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی).


وغر

[وَ غَ] (ع مص) پر شدن سینه از خشم و کینه و برافروختن از خشم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (اِ) کینه و دشمنی. (منتهی الارب). || بانگ و خروش لشکر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وَغر شود.


وغره

[وَ رَ / وَ غَ رَ] (ع اِ) سختی گرما. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خشم و کینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).


وغ زدن

[وَ زَ دَ] (مص مرکب) آواز کردن سگ. پارس کردن. عوعو کردن. || در تداول، بی آتش و سرد بر سر اجاق یا سه پایه مانده بودن. (یادداشت مرحوم دهخدا): دیگ وغ زده. || نسبت طنز و استهزاء به سخن گفتن کسی دادن.


وغزن

[وُ زُ] (اِ) گورستان و زمینی که در آن مرده دفن میکنند. (ناظم الاطباء). ظاهراً دگرگون شدهء مرغزن باشد.


وغست

[وَ غَ] (ص) ظاهر و آشکار. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا).


وغستن

[وَ غَ تَ] (مص) ظاهر کردن و آشکار نمودن. (انجمن آرا) (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء).


وغف

[وَ] (ع مص) شتاب رفتن و دویدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || سست و ضعیف شدن بینایی. (اقرب الموارد).


وغف

[وَ] (ع اِ) پاره ای از چرم یا از گلیم که بر شکم بزغالهء یک ساله یا تکه بندند تا بول خود نیاشامد یا گشنی نتواند کرد. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || سستی بینایی. ج، وُغوف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).


وغل

[وَ] (ع اِ) چاره. (منتهی الارب). || (ص) سست فرومایهء بی اعتبار. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). || ناخوانده در مجلس طعام و شراب کسی درآینده. || سستی کننده در هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || درخت درهم پیچیده. || دانهء تلخهء گندم که کبوتر خورد....


وغل

[وَ] (ع مص) در مجلس شراب کسی ناخوانده درآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ناخوانده نزدیک شراب خوارگان رفتن. (تاج المصادر بیهقی).


وغل

[وَ غِ] (ع ص) بدخورش. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). مرد بدخورش. (ناظم الاطباء). || حرام زاده. دعی النسب. (اقرب الموارد).


وغم

[وَ] (ع مص) خبر کردن به چیزی که یقین نباشد. (تاج المصادر بیهقی). خبر غیریقین دادن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). || مقهور کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


وغم

[وَ] (ع اِ) نَفْس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (ص) گران جان که ناخوش دارند آن را. (منتهی الارب) (آنندراج). || احمق. گول. || (اِ) جنگ. || کینه یا کینهء جای گرفته در سینه. || قهر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). || (ص) حَقود. (اقرب الموارد). کینه...


وغم

[وَ غَ] (ع مص) کینه گرفتن بر کسی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). کینه ور شدن. (المصادر زوزنی).


وغن

[وَ غَ] (اِ) بازوبند. (فرهنگ اسدی). در فرهنگ اسدی لغت غن به معنی دستاورنجن آمده با شاهدی از شاعری که نامش معلوم نیست، و می نماید که حرف واو در آغاز کلمه زاید باشد. رجوع به غن شود.


وغنه

[وَ نَ] (ع ص، اِ) سبوی فراخ. جُبّ یعنی چاه فراخ، و در قاموس آمده است: حُب، یعنی سبوی فراخ. (از اقرب الموارد).



با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.